اخلاق و ادب امام اعظم ابوحنیفه رحمه‌الله

عصری که امامان بزرگوار ما ـ در قرن اول و دوم هجری ـ زیسته‌اند، زمانی است که باید هر طالب علم از آن اطلاع یافته و از جریانات و وقایع ارزشمند و درخشان آن بهره‌مند شود. عصر مردانی که اسلام را [نیک] درک کردند و در زندگی خود به‌کار بستند. چنان‌که پیامبر برگزیده می‌فرماید: «خير القرون قرني ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم». (بهترينِ دوره‌ها، دورۀ من است و سپس دورۀ كسانى كه بعد از من مى‌آيند).

امام اعظم ابوحنیفه، نعمان بن ثابت رحمه‌الله در همین قرن‌های مبارک زندگی کرد. من [لحظه‌ای] خود را در آن عصر تصور کردم و با امام اعظم رحمه‌الله زیستم. از زندگی در کنار امام ابوحنیفه‌ رحمه‌الله حس شگفت‌انگیزی به من دست داد. و این یکی از فضیلت‌های مطالعه است که شما را به زمان‌هایی می‌برد که از آن فاصله دارید و مکان‌هایی را به شما معرفی می‌کند که نمی‌شناسید و هرگز پا در آن نگذاشته‌اید. به‌خصوص اگر نویسنده یکی از ماهرترین و خلّاق‌ترین فرد در نوشتن، روایت و توصیف دقیق زندگی‌نامه باشد. من همیشه  زندگی با بزرگان را با خواندن زندگی‌نامۀ آنان توصیه می‌کنم تا بتوانیم با دغدغه‌ها و شادی‌های آن‌ها زندگی کنیم و در فکر و ذهن آن‌ها بگردیم.

زندگانی امام ابوحنیفه نعمان رحمه‌الله، چراغ راه هر دانش‌آموز و هر انسان خیّری است که برای مردم و عموم امت خیر می‌خواهد. در این زندگانیِ معطّر، قواعد و مبانی‌، ادب، پیشرفت، زیبایی و تعامل نیکی را می‌یابیم که امام ابوحنیفه ‌رحمه‌الله از اسلام بزرگ استنباط کرده است و امروزه در میان دانش‌پژوهان به ندرت چنین چیزی را می‌یابیم. ایشان ـ خداوند رحمتش کند ـ برای معلمانش بسی ارزش قائل بود ـ و بدون تسلیم و تقلید کورکورانه ـ آن‌ها را قدردانی می‌کرد. ایشان پاهای خود را بنابر احترام، به‌سوی خانۀ استادش حماد بن ابوسلیمان رحمه‌الله دراز نمی‌کرد، هر چند بین او و خانۀ استادش هفت کوچه فاصله بود.

امام ابوحنیفه رحمه‌الله می‌گوید: «از زمانی که [استادم] حمّاد از دنیا رفت، نمازی نخواندم، مگر این‌که برای او و پدرم طلب آمرزش کردم». بنابراین طالبان علم پیش از کسب و افزایش علم، باید بر ادب و قدردانی استادان‌شان ـ البته بدون پذیرش اهانت، حقارت و تسلیم شدن کورکورانه ـ تمرکز نمایند.

ادب امام ابوحنیفه رحمه‌الله با مخالف

به هر میزان که دانش یک طالب علم افزایش ‌یابد، معذور دانستن و عدم انکار مخالف از سوی وی افزایش می‌یابد. عکس کسانی که ـ مثلاً ـ یک یا دو کتاب خوانده‌اند اما می‌بینیم که گردن‌کشی کرده و بر علما و دانشمندان بزرگ، فلسفه‌بافی نموده و آنان را برخطا می‌شمارند؛ در حالی که خودشان مبادی عمومی اسلام را نمی‌دانند. امام ابوحنیفه رحمه‌الله [در ابتدای جوانی] مدتی به مجادله و مناظره می‌پرداخت؛ اما نهایتاً شاگردان و دوستان نزدیکش را از جدل بازمی‌داشت. امام اعظم رحمه‌الله فرزندش حماد ـ که بعدها قاضیِ بافضیلت و عابد و پرهیزگار گردید ـ را دید که در موضوعات کلامی مناظره می‌کند، ایشان وی را منع نمود. حماد پرسید: ما شما را می‌بینیم که در مباحث کلامی مناظره می‌کنید، پس چرا ما را بازمی‌دارید؟

امام اعظم رحمه‌الله تعالى گفت: «ما مناظره می‌کردیم، البته آن‌گونه که گویا پرنده روی سر ما نشسته بود، [یعنی گردن فرازی نمی‌کردیم] تا مبادا طرف مقابل دچار اشتباه نشود، (یعنی ما مباحثه می‌کردیم، لکن امیدوار بودیم که طرف مقابل ما اشتباه نکرده و منحرف نشود). اما شما به‌گونه‌ای مناظره می‌کنید که طرف خود به اشتباه اندازید. کسی که می‌خواهد طرف او اشتباه کند، پس اراده دارد که او را تکفیر نماید و کسی که بخواهد طرف خود را تکفیر کند، پیش از آن‌که فرد مقابلش را تکفیر کند، خودش کافر می‌شود. امام اعظم رحمه‌الله این‌گونه شاگردانش را آموزش می‌داد و به ما می‌آموخت که چگونه مناظره نماییم و هدف ما رسیدن به حقیقت باشد، نه اشتباه حریف.

اخلاق امام اعظم رحمه‌الله

برخی امام ابوحنیفه رحمه‌الله را فقیهی استنباط کنندۀ احکام و فتوا می‌دانند و بس؛ و این‌گونه شناخته شده‌ است. اما نگاه به آن‌سوی زندگی ایشان که حکایت از عمق تفکر، وسعت شناخت اسلام و معرفت خداوند ـ سبحان ـ دارد، مهم است. اخلاق از ثمرات ایمان است و اخلاق و مَنِش امام ابوحنیفه رحمه‌الله، اخلاق و رفتار نیکوکاران بود. ایشان از خدای متعال بسیار بیم و هراس داشت، کاملاً پرهیزکار، در عبادت کوشا، همواره متفکر و ساکت بود.

مسعر بن كدام رحمه‌الله‌ می‌گوید: «باری من با ابوحنیفه رحمه‌الله راه می‌رفتم و او بر پای پسری که او را ندید، قدم گذاشت و پسر به ایشان گفت: ای شیخ! آیا از قصاص در روز قیامت نمی‌ترسی؟ ابوحنیفه رحمه‌الله بیهوش شد، پس من بر او ماندم تا به هوش آمد و به او گفتم: ای ابوحنیفه! سخن این پسر چقدر دلت را سخت گرفت؟ گفت: می ترسم به او تلقین شده باشد».

او – رحمه الله – خشم خود را به حدی فرو می‌برد که گاه از حد تصور ما فراتر می‌رفت. عبدالرزاق گفت: «من حلیم‌تر از امام ابوحنیفه رحمه‌الله ندیدم، با او در مسجد خیف نشسته بودیم، مردی از او دربارۀ مسئله‌ای پرسید، امام فتوا داد و آن مرد گفت: حسن بصری چنین و چنان گفت، امام ابوحنیفه رحمه‌الله گفت: حسن اشتباه گفته است. در همین هنگام مردی که چهره‌اش سرخ شده بود، آمد و گفت: ای پسر زنِ زناکار، می‌گویی حسن اشتباه کرده است؟! مردم متوجه او شدند، امام ابوحنیفه رحمه‌الله گفت: من می‌گویم حسن خطا کرده و ابن مسعود رضی‌الله‌عنه راست گفته است. (همین‌طور ساده، بدون این‌که عصبانی شود یا موضوع را داغ‌تر کند).

در روزگار ما بسیاری از طالبان علم این اخلاق و آداب را فراموش کرده‌اند. ما به حفظ متون اهتمام داریم و از بزرگ‌ترین چیزی که اسلام آورده است غافل شده‌ایم، یعنی اخلاق. یکی از شاگردان امام مالک رحمه‌الله می‌گوید: «بیست سال با امام مالک رحمه‌الله همراه شدم، یک سال از ایشان علم آموختم و نوزده سال ادب فراگرفتم». همچنان می‌افزاید: «ای کاش، همۀ این بیست سال را ادب آموخته بودم». به طالبان علم توصیه می‌کنم در فراگیری و آموزش از علما دقت کنند و بیشتر به ادب توجه کنند تا علم.

امام رحمه‌الله و شاگردان برجسته‌اش

امام ابوحنیفه رحمه‌الله از شاگردان خود علما و مناظره‌گران کوشا ساخت و دانشمندانی را به امت تقدیم کرد که بعد از او مذهبش را نشر کردند و زمین از دانش آنان درخشید. امام رحمه‌الله ثروتمند و تاجر پارچه‌های ابریشمی بود و از این ثروت برای حمایت از شاگردانش استفاده می‌کرد. هرکس از طلابش که می‌خواست ازدواج کند، امام ابوحنیفه رحمه‌الله در امر ازدواج با او کمک کرده و خرج او و فرزندانش را می‌پرداخت. امام آنقدر به شاگردانش اهمیت می‌داد که به آن‌ها می‌فرمود: «شما شاه‌رگ‌های قلبم و زدودندۀ غم‌های من هستید». معروف‌ترین شاگردان وی که بعدها به بزرگ‌ترین علما تبدیل شدند، افراد ذیل بودند:

1ـ ابويوسف يعقوب: او فقیر بود، و امام ابوحنیفه رحمه‌الله هزینه‌ها و مایحتاجش را پرداخت می‌کرد، سپس در زمان هارون الرشید به مقام قاضی القضات رسید.

2ـ زُفر بن هُذيل؛

3ـ محمد بن حسن شيبانی؛

این‌ها مشهورترین شاگردان امام ابوحنیفه رحمه‌الله هستند و ایشان شاگردان دیگری نیز دارند؛ اما به این‌ها بسنده می‌کنیم; زیرا مجال کافی برای ذکر آن‌ها در این نوشته وجود ندارد.

سخنان برخی از علما در مورد این امام بزرگوار

علمای بسیاری پس از رحلت امام ابوحنیفه رحمه‌الله، دربارۀ دین‌داری، صداقت، فقاهت، سخاوت و عبادت ایشان لب به سخن گشودند. از جمله فضیل بن عیاض رحمه‌الله دربارۀ ایشان می‌گوید: «ابوحنیفه رحمه‌الله مردی شناخته شده با فقه بود، ثروت فراوانی داشت، هرکس با وی رفت و آمد داشت، او را به فضیلت می‌شناخت. بر کسب علم ـ شب و روز ـ صبوری می‌کرد. اكثراً خاموش بود و کمتر سخن می‌گفت، مگر این‌که سوالی پیرامون حلال یا حرام از وی پرسیده می‌شد. دوست داشت که به حقیقت راهنمایی کند و از مال حاکم و سلطان می‌گریخت».

شعبه بن حجاج رحمه‌الله ـ هنگام وفات امام رحمه‌الله ـ می‌گفت: «نور علم بر کوفه خاموش شد؛ آنان هرگز مثل آن را نخواهند دید».

خداوند ما و شما را از پیروان پیامبران خدا و ستارگان هدایت و علمای امت قرار دهد که این دین را با صداقت و امانت تمام حمل می‌کردند.

 

عمر عبدالسلام قاسم

مترجم: خیرالله محمدی

 

Related Articles

پاسخ ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *