قرآن کریم معجزه‌ای جاودانه (1)

اعجاز قرآن كريم معجزه ای جاوداني است كه تا قيامت پا برجاست و قرآن کریم آخرینِ كتاب های آسماني است. دوران خاصي در معجزات خود ندارد و نه زمان معيني برای معتبر بودن آن برای بشریت برایش تعیین شده. این واقعیتی است که باید در ذهن خود نگه داریم که این کتبا به عنوان یک معجزه جاودانه و باقی آمده است و برای تمام عصر ها و زمان هاست.

اعجاز قرآن

آیا محمد صلی الله علیه و سلم می توانست نتیجه نبردی را که بعد از هفت یا هشت سال رخ می دهد پیش بینی کند و تعیین کند که چه کسی پیروز و چه کسی شکست خواهد خورد و چه چیزی باعث می شود که او را وارد یک مسئله غیبی مانند این کند؟ آنچه را که سینه‌هایشان پنهان می‌دارد و لب‌هایشان زمزمه نکرده است به کفار می‌گوید و به دشمنان اسلام می‌گوید که چه بر سرشان می‌آید و از مسائل غیب سخن می‌گوید … این سوال بر تمام مسئله ایمان صدق می کند… مگر نه این است که به هر حرفی از قرآن ایمان آورده بود، چون آن که می‌گفت خدا بود و آن که عملی می کرد نیز خدا بود. .

قرآن، کلام خداست که بر رسولش سرور و مولای ما محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده و فرد با تلاوت آن عبادت می کند و با آن به چالش کشیده می شود. قرآن معجزه ها دارد و خداوند اول اعراب را با آن به چالش کشید، سپس انس و جن را با آن به چالش کشید، خداوند ملائک را با آن به چالش نکشید، زیرا ملائک چاره ای برای عمل به آن ندارند، یعنی فقط به دستور خداوند عمل می کنند. از این رو، قرآن تمامی قوای برگزیده یا اختیاری را که خداوند آنها را با قدرت عقل و اندیشه و انتخاب متمایز کرده است به چالش می کشد، قبل از اینکه از اعجاز قرآن صحبت کنیم، باید معنای آن را بگوییم. وقتی انسان می آید و می گوید من فرستاده ای از طرف خدا هستم که برای ابلاغ روش او آمده است، آیا باید او را باور کنیم یا از او بخواهیم چیزی را ثابت کند، پس بر هر رسولی لازم بود که با معجزه ای بیاید که صداقت او را در پیامش و ارتباطش با خدا ثابت کند و معجزه چیزی باشد که هیچ کس نمی تواند آن را بسازد و همچنین چیزی باشد که قومش در آن سرآمدند … چرا ؟ به طوری که نگفته است که رسول خدا قوم خود را با چیزی که نمی دانستند و استعدادی در آن نداشتند به چالش کشیده است، چالش باید در امری باشد که مردم در آن برتری داشته باشند تا تحدی ارزش داشته باشد، لذا توجه می کنیم در معجزه هر رسولی که در آنچه قومش در آن برتری داشتند وارد شد … و برای نابودی کسانی که او را معبود می گیرند، غیر از خدا، مثلاً معجزه ابراهیم علیه السلام بر قومی رسید که بت ها را می پرستیدند و بر آن سجده می‌کردند و آن را تقدیس می‌کردند، بنابراین وقتی می‌خواستند ابراهیم را بسوزانند، او را پیش خدایان خود آوردند تا او را به آتش بیندازند، این خدایان قرار بود از کسانی که آنها را نابود کردند و به آن ها صدمه رسانیده بودند، انتقام بگیرند اما وقتی ابراهیم را که عقایدشان را احمقانه نشان داده بود در آتش افکندند آتش او را نسوزاند و خدایانشان با توجه به اینکه آتش را انتخاب کردند آنها را ناکام گذاشتند این می تواند معنای دیگری داشته باشد چه بسیار مردمی که هنوز آتشر را عبادت می کننند. آتش در گذشته و حتی در این دوره میبینیم که برخی هنوز آتش را خدای مقدس می دانند، اما معجزه ابراهیم این نبود که از آتش نجات پیدا کرد، اگر خدا می خواست او را از آتش نجات دهد کافی بود که باران را بفرستد تا آتش را خاموش کند، اما خدا خواست که آتش سوزان و ویرانگر باقی بماند و ابراهیم را در مقابل همه مردم به صورت آشکارا در آتش بیندازند. و در اینجا قانون سوزاندن آن معلق می شود (ما به آتش دستور داديم كه اي آتش سرد و سالم شو بر ابراهيم).

مثلاً اگر ابراهیم با فرار زنده می‌ماند، می‌گفتند : «اگر او را اسیر می‌کردیم، او را می‌سوزانیم» و اگر باران می‌بارید ، می‌گفتند: «اگر باران نمی‌بارید. ما او را می سوزاندیم» اما ابراهیم فرار نکرد و باران نبارید، آنها خدایانی نیستند که ادعا می کنند … بلکه آنها بت هایی هستند که هیچ ضرر و فایده ای ندارند … همه چیز در این جهان تابع اراده و خواست خداوند است. خدایا! وقتی می گویی (اي آتش سرد و سالم شو) خاصیت سوزندگی از کار می افتد و قوانین عالم در برابر قدرت خدا ناتوان است و این درحالی است که خدایانشان عاجز می شوند که بگویند: ای آتش، آنکس را که ما را تحقیر کرده است را بسوزان . عیسی علیه السلام آمد در حالی که مردم در حال آموزش طب بودند … پس معجزه ای برای آنها آورد از نوع آنچه آنها طلب کردند … کور و جذامی را شفا داد … و به چیز دیگری برخاست که به آن دست نیافته بودند … پس مردگان زنده شدند … پس معجزات رسولان نقض قوانین جهان است … آتش با ابراهیم توانایی خود را از دست می دهد … و آب با موسی قوانینش را از دست می دهد… قانون آب هم سطح شدن است و نمی تواند یک جا بلند و در جای دیگر کم باشد سطحش باید مساوی باشد پس زمانی که موسی عصایش را به دریا زد، دریا شکافت و هر قسمت مانند کوهی بزرگ شد، یعنی مانند کوه بزرگی که برای زیر پا گذاشتن تمام قوانین آب ایستاده است، اما چرا این اتفاق افتاد؟ چرا دریا دو قسمت شد … و همه قوانین آب به هم ریخت … چون موسی موضوع را به خدا برگرداند … چگونه؟ … وقتی قوم فرعون قوم موسی را دنبال کردند … قوم موسی گفتند: ما (در چنگال فرعونيان) گرفتار مي‌گرديم (و هلاك مي‌شويم). و این سخنی واقع بینانه است…زیرا دریا در مقابل آنهاست… و قوم فرعون نیز در تعقیبشان است. این موضوع در قانون بشر احتیاجی به توضیح ندارد … اما موسی گفت: نه…و با کمال شجاعت و در حالی که کاملا مطمئن بود گفت …چرا؟… چون ادعا نمی کرد که به دست بشر نجات می یابد … نگفت من نجات می یابم چون به کوه فلان صعود می کنیم … یا در فلان و فلان از دریا عبور خواهیم کرد. اما او فقط گفت: ( چنين نيست . پروردگار من با من است. رهنمودم خواهد كرد)… و موضوع را از قانون انسان به قدرت خدا منتقل کرد. و در اینجا خداوند فرمود (عصاي خود را به دريا بزن)… پس دریا از میان جدا شد.

اعجاز قرآن و تفاوت آن در چیست؟ اما باید توجه داشت که اعجاز قرآن با معجزات رسولان پیشین متفاوت است. معجزات رسولان قوانین را زیر پا گذاشتند، آنها را به چالش کشیدند و ثابت کردند که کسی که از طریق او آمده فرستاده ای راستگو از جانب خداوند است. معجزات آن پیامبران معجزاتی کونی و دنیایی بودند. هرکس آنها را دید به آنها ایمان آورد و هر که آنها را ندید، معجزه برایشان تبدیل به خبر شد.اگر بخواهد باور می کند و اگر نخواهد باور نمی کند..و اگر در قرآن نیامده بود می شد گفت که این اتفاق نیفتاده است .. بنابراین باید گفت که معجزه آن ها محسوس و دنیایی بود. یعنی آن چیزی که انسان احساس می کند و می بیند.. فقط یک بار اتفاق می افتد .. هر که ببیند ایمان می آورد و برای کسانی که ندیده اند، آن معجزه تبدیل به خبر می شود … اما معجزه پیامبر صلی الله علیه و سلم معجزه عقلی است که می ماند و جاودانه است … همه می توانند بگویند محمد رسول خداست و معجزه او قرآن است. اگر به معجزات قبلی نگاه کنیم … درمی یابیم که این معجزات کار خداوند بوده است و فعل خداوند می تواند بعد از آن تمام شود. خدا این کار را می کند دریا برای موسی میشکافد و سپس به حالت عادی خود بازمیگردد. آتش ابراهیم را نمی سوزاند بلکه او را می پذیرد و سالم نگاه می دارد. ابراهیم در مقابل آتش بسیار مطمئن بود، چرا ؟ چون گمان نمی کرد که قرار است با اسباب دنیایی نجات یابد. نگفت که من نجات می یابم چون به کوهی بالا خواهم شد یا به دریا خواهم رفت و از آتش نجات خواهم یافت. بلکه گفت: (چنين نيست . پروردگار من با من است. رهنمودم خواهد كرد) و مسئله را از توانایی بشری به قدرت خدا منتقل کرد. همچنان خداوند به موسی گفت: (با عصایت به دریا بزن) و دریا از هم جدا شد. و اما اعجاز قرآن معجزات پیامبران پیشین تفاوت دارد. معجزات پیامبران پیشین آنچه انسان میبیند را به چالش کشیدند و ثبات کردند که فردی که این معجزه را آورده است فرستاده صادق خداوند است اما با تمام این وجود آنها معجزات دنیایی بودند هر که آنها را ببیند به آنها ایمان می آورد و هر که آنها را نبیند آن معجزه برایش تبدیل به خبر می شود. اگر بخواهد راست می انگارد و اگر نخواهد راست نمی انگارد و چه بسا که اگر در قرآن نیامده بود می شد گفت که چنین نشده. معجزه محسوس کونی و دنیایی در عالم احساس و دیدن است و تنها برای کسانی که در آن لحظه حاضر هستند قابل مشاهده است و تنها یک بار اتفاق می افتد … هر که آن را می بیند به آن ایمان می آورد … و هر که آن را نمی بیند بعد از آن مثل یک خبر آن را می شنود … اما معجزه پیامبر صلی الله علیه و سلم یک معجزه عقلی است که می ماند و جاودانه است … همه می توانند بگویند محمد رسول الله است و معجزه او قرآن است. یک مورد دیگر و آن اینکه اگر به معجزات قبلی بنگریم متوجه میشویم که این معجزات فعل خداست و ممکن است بعد از پایان یابد و تکرار نشود. دریا برای موسی شکافت و بعد به حالت عادی برگشت. آتش ابراهیم را نسوزاند ولی بعد از اتمام واقعه، آتش دوباره به خاصیت سوزندگی خود برگشت ولی معجزه پیامبر صلی الله علیه و سلم سخن خداوند است و سخن خداوند جزء صفات خداوند است و تا زمانی که فاعل خودش باقی می ماند صفت نیز باقی می ماند.

در اعجاز قرآن یک مورد دیگر نیز قابل ملاحظه است و آن اینکه در معجزات گذشته اینچنین بود که پیامبری معجزه ای داشت و روش  و کتاب دیگر. معجزه موسی عصا بود ولی روش او تورات بود. معجزه حضرت عیسی طب بود و روش او انجیل بود. اما رسول خدا صلی الله علیه و سلم معجزه او اصل روش اوست تا روش با معجزه حفظ شود و معجزه نیز در روش حفظ شود. و از اینجاست که کتب قبل از قرآن در حیطه تکلیف قرار گرفتند یعنی خدای سبحان رعایت و حفاظت آن را به بندگانش سپرد. اما در مورد قرآن خداوند متعال فرمود: (ما خود قرآن را فرستاده‌ايم و خود ما پاسدار آن مي‌باشيم) چرا؟.. اولا: چون قرآن معجزه است .. و برای معجزه بودن باید متن آن باقی بماند وگرنه معجزه از بین می رود و دوما: چون خداوند بندگانش را در حفاظت کتاب های قبلی آزمایش کرده است اما بخشی از آنچه را که به آنها گفته شده بود را فراموش کردند و آنچه را که فراموش نکردند قسمتی از آن را پنهان کردند و آنچه را که پنهان نکردند با زبان تحریف کردند و از جایش تحریف کردند و بدین ترتیب می بینیم که بیش از یک نوع تحریف و نسیان و تحریف وجود داشته است بعد با دست ساخته خود آمدند و گفتند از طرف خداست تا به قیمت ناچیزی آن را بفروشند.

از این رو خداوند متعال تصمیم گرفت که قرآن را حفظ کند. اگر دو بخش را در نظر بگیریم؛ یکی تطبیق قوانین قرآن و عمل به تعالیم آن و دیگری خط حفظ قرآن، می بینیم که خط تطبیق و عمل به قرآن با گذشت زمان ضعیف شده است و خط حفظ قرآن با گذشت زمان قوی تر می شود. اگر روش را درست به کار می بردیم این یک امر طبیعی بود. اما از آموزه های قرآن به عنوان یک رفتار در زندگی غافل شدیم و این با افزایش حفظ قرآن همخوانی ندارد. ما قرآن را همه جا می یابیم؛ در هر خانه، اداره و موتری؛ حتی غیر مسلمانان قرآن را حفظ می کنند و با خود حمل می کنند، مثلاً یک فرد آلمانی را می بینیم که در فکر نوشتن قرآن در یک صفحه است، به روشی زیبا، پس چرا این کار را با قرآن انجام می دهد قبل از اینکه با کتب آسمانی دیگر این کار را انجام دهد؟ و چه چیزی باعث می شود کشورهایی مانند جاپان و ایتالیا در چاپ قرآن با زیبایی و شکیل برتر باشند. به این دلیل که خداوند متعال می خواهد به ما ثابت کند که قرآن را حفظ کرده است، هر چه از برنامه درسی دور شویم، خداوند قرآن و آواز آن را حفظ می کند. با آن هم برای اینکه ثابت کنیم حافظ آن خداست، نه متولیان دینی، باید بدانیم که اعجاز قرآن برای همه جهان است. قرآن کلام خدایی است که تلاوت آن عبادت است. از نوعی می آید که اعراب در آن نبوغ داشتند، مردمی که در میان آنها نازل شد، قوم محمد صلی الله علیه و سلم به فصاحت و بلاغت، زیبایی ادای کلمات و قوت تعبیر معروف بودند. پس قرآن آنها را در این مورد به چالش می کشد. پس وقتی آن را شنیدند شگفت زده شدند. اما لجاجت آنها را متوقف کرد. گفتند یک جادوگر. و پاسخ به این بهتان بسیار ساده است. آیا طلسم شده با جادوگر حق انتخاب دارد؟ اگر محمد جادوگر بود و مردم را جادو می کرد پس چرا شما را طلسم نکرد، تا از او پیروی کنید، شخص مسحور به خواست خود تسلیم ساحر نمی شود. مسحور مطیع و فرمانبردار ساحر است. بعد گفتند او شاعر است. محمد در عمرش شعر نگفته و شما این را می دانید. پس چرا ناگهان او را به شعر متهم می کنید و بعد می گویید دیوانه است. آیا آن دیوانه شخصیتی دارد که نمی دانی در دقیقه بعد با تو چه خواهد کرد. آیا دیوانه شخصیت بزرگی مانند پیامبر صلی الله علیه و سلم دارد و شما شخصیت او را خوب می شناسید و قبلاً او را به نام امین صدا می کردید؟ پس کلامی بر آن ها نازل شد که  همه متحیر شدند در حالی که سلاطین بلاغت و فصاحت بودند. پس سخنانی به سراغشان آمد که آنها را ناتوان کرد و خود را درمانده دیدند. پس دست و پا زدند و گفتند جادوگر، گفتند دیوانه و چیزهایی دیگر گفتند که تابع هیچ منطقی نبود. چون به خاطر ضعیف دیدن خود به استدلال های غیر منطقی و واهی پرداختند. قرآن همچنان آنها را به چالش می کشد که چیزی شبیه آن را بیاورند یا ده سوره مانند قرآن را. سپس به چالش کشیدن را ادامه می دهد تا سوره ای مانند آن را بیاورند. این اولین معجزه قرآن است معجزه ای که مردمی را که بر آنها نازل شده بود را در چیزی به چالش کشید که در آن نابغه بودند. اما چالش در قرآن و معجزات آن فقط برای اعراب نیست. بلکه برای تمام جهان و مردمانش است. از این رو اعجاز زبانی قرآن و به چالش کشیدن تنها به سراغ اعراب نیامد بلکه قرآن برای همه نژادهاست و همه زبان ها. ولی اما این چالش برای غیر عرب ها چگونه است؟ این کتاب تا قیامت خواهد ماند و باید معجزه ای برای جهان در هر زمان و مکانی داشته باشد.

ادامه دارد….

 

منبع: اسلام اونلاين

مترجم: فرهاد سپهری

Related Articles

ځوابونه

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *