هجرت پیامبر، آغازی برای تاریخ امت

چند روز قبل، نخستین روز از سال هجری بود؛ اما این روز، آغاز هجرت پیامبر نیست، چنانکه برخی چنین گمان میکنند؛ چرا که هجرت در این ماه (محرم) انجام نشده است، بلکه بنا بر نظر قویتر، در ماه ربیعالاول صورت گرفته است. صحابه رضیاللهعنهم سال وقوع هجرت را بهعنوان آغاز تاریخ اسلامی برگزیدند، نه ماه یا روز آن را. گویی ایشان خواستند نظم و توالی ماههای عربی را همانگونه که در زمان پیامبر خدا صلىاللهعليهوسلم رایج بود، حفظ کنند. این نکته شایان توجه است و معانی و دلالتهای عمیقی در خود دارد.
انتخاب هجرت پیامبر صلىاللهعليهوسلم بهعنوان تنها مبدأ تاریخ امت، حامل پیامهایی از عزتمندی هویت و تقویت احساس تعلق به این امت از حیث دین، فرهنگ و تاریخ بود. صحابه رضیاللهعنهم میتوانستند همان روش پیشین را ادامه دهند، یا تقویمهای آماده و رایج در سرزمینهایی چون فارس، روم یا حبشه را به کار گیرند، اما آنان بهخوبی آگاه بودند که اگر امت حتی در مسائلی که ظاهراً ارتباط مستقیمی با عقیده یا منظومه ارزشی جامعه ندارند، به تقلید روی آورد، بخشی از هویت و استقلال خود را از دست خواهد داد.
در اینجا، تفاوت آگاهانهای نمایان شد میان بهرهگیری از دانشها، تجربیات و دستاوردهای علمی، کشاورزی، صنعتی و پزشکی دیگران، و تقلیدی که هویت، حاکمیت و وحدت فرهنگی امت را تهدید میکند. صحابه رضیاللهعنهم هیچگاه در استفاده از تخصص دیگران و همکاری در امور مشترک زندگی تردید نمیکردند، اما در مسائلی که به هویت و استقلال امت مربوط میشد، سختگیر و جدی بودند.
این، یکی از بحرانهای دوران ماست؛ چرا که بسیاری از جوانان امروز دیگر نمیتوانند میان آموختن پزشکی و فناوری از یکسو، و تقلید کورکورانه از زبان، تاریخ، مدلهای لباس و آرایش مو از سوی دیگر تفاوت قائل شوند! و این، نشاندهنده نوعی احساس عمیقِ حقارت و پذیرش خطرناکِ شکست و بیهویتی است.
چرا هجرت، نه میلاد پیامبر یا آغاز بعثت؟
در اینجا این پرسش مطرح میشود: چرا آغاز تاریخ امت اسلامی با هجرت مشخص شد، نه با میلاد پیامبر، نه آغاز بعثت شریف، و نه حتی یکی از نبردهای بزرگ و سرنوشتساز مسلمانان؟
پاسخ روشن است. صحابه رضیاللهعنهم رویدادهایی را که کاملاً قدری و الهی بودند و امت نقشی در شکلگیری آنها نداشت، مانند میلاد و بعثت، کنار گذاشتند. گویی میخواستند این پیام را بدهند که تاریخ واقعی امت، از دل حرکت و جهاد او زاده میشود، نه از وقایعی که صرفاً از آسمان نازل شدهاند.
همچنین آنان از انتخاب رویدادهایی که تنها بیانگر پیروزی و افتخار بودند، مانند جنگ بدر و احزاب، نیز پرهیز کردند؛ با آنکه این نبردها در آن برهه حساس تاریخی بسیار مهم بودند. چرا که میدانستند نزاع و درگیری با وجود مشروعیت و دلایل محکم، بخش اصلی پروژۀ اسلام نیست، بلکه وضعیتی استثنایی است که بر اثر واکنش دیگران پدید میآید. اصلِ اساسی در پیام اسلام، رساندن رحمت فراگیر به تمام جهانیان است؛ چنانکه خداوند فرمود: (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ). «و ما تو را نفرستادیم مگر رحمتی برای جهانیان»
اگر صحابه بر اساس انگیزههای روانی و احساسات بشری تصمیم میگرفتند، بیتردید روز نبرد بدر را بهعنوان آغاز تاریخ امت برمیگزیدند؛ همان جنگی که قرآن از آن با عنوان «فرقان» یاد کرده است. و طبیعتاً از انتخاب روز هجرت بهکلی پرهیز میکردند؛ چرا که روز هجرت، بیگمان روزی تلخ و سنگین بر جان و روان آنان بود. آن روز، روزی بود که با دلهایی شکسته و گامهایی گریزان، ناگزیر و ناتوان، از مکه رانده و آواره شدند. در چنین شرایطی، انتظار میرفت روزی را برگزینند که حیثیت ازدسترفته را بازیابند و روحیهشان را تقویت کنند. اما تفاوت است میان فرهنگ انتقام و فرهنگ سازندگی، و نیز تفاوت است میان کار برای «من» و کار برای «امت». به همین دلیل، آنان هجرت را برگزیدند؛ زیرا هجرت نقطه عطفی سرنوشتساز برای آغاز بنای تمدن بزرگ اسلامی بود. با این انتخاب، در واقع تأکید کردند بر همان صفتی که خداوند دربارهشان بیان داشته است: (وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ). «و آنان را بر خود ترجیح میدهند، هرچند خود نیازمند باشند.» آنان نیاز شخصیشان به انتقام، پیروزی و بازگرداندن آبرو را در برابر نیاز امت به شکلگیری یک پروژه تمدنی و انسانی ذوب کردند و کنار نهادند.
امت اسلامی این پیام را بهخوبی دریافت و آن را در جان خود جای داد؛ بهگونهای که تمام حرکتها و توقفهای خود را با این تاریخ پیوند زد. هیچ دولتی تأسیس نشد، هیچ شهری بنیان نهاده نشد، هیچ دانشمندی از دنیا نرفت و هیچ رویدادی رقم نخورد، مگر آنکه در سراسر سرزمینهای اسلامی با این تاریخ ثبت و ضبط گردید. این رویکرد، نوعی وحدت روشی در مستندسازی و نگارش تاریخ پدید آورد که به نوبه خود، فهم تاریخی یکپارچهای را امکانپذیر ساخت. از این طریق، رخدادها بهدرستی تحلیل و در قالبی زمانی طبقهبندی میشوند: از عصر پیامبر صلىاللهعليهوسلم آغاز میگردد، سپس دوران خلفای راشدین، پس از آن دوره اموی، سپس عباسی و سرانجام عثمانی را دربرمیگیرد. این تقسیمبندی تاریخی، صرفاً یک قالب ظاهری یا شکلی نیست، بلکه بار معنایی عمیقی دارد و در سطوح مختلف فکری، تحلیلی و تمدنی، دلالتهای مهمی دربردارد.
امروز، تصویر کاملاً دگرگون شده است؛ امت اسلامی به واردکنندهای تمامعیار تبدیل شده است، از دانش و قانون گرفته تا هنر، اصول، ارزشها، و حتی غذاهای فوری و نوشابههای گازدار. در این میان، یکی از چیزهایی که وارداتی شد، تقویم میلادی است که جایگزین تقویم هجری گردید. بیتردید، این گرایش، نوعی تثبیت و تعمیق روحیه وابستگی، خودکمبینی، و گریز از هرگونه معنا و نشانهای از هویت مستقل و تمایز فرهنگی است. این وضعیت، بیش از آنکه نشانه پیشرفت باشد، بیانگر شکافی عمیق در خودباوری امت است.
پذیرفتن تقویم میلادی بهجای تقویم هجری، به این معناست که روز تأسیس امت اسلامی و آغاز پروژه بزرگ آن، به روزی گمشده در میان روزهای قرن هفتم میلادی تبدیل شود! گویی هیچ آغاز بزرگی نداشتهایم و هیچ نقطه عطفی در تاریخ ما رقم نخورده است. در حقیقت، هیچ راهی برای تحقیر و کوچکانگاشتن امت و تضعیف هیبت و جایگاه آن مؤثرتر و دردناکتر از این شیوه نیست؛ چرا که این کار، نهتنها هویت تاریخی ما را محو میکند، بلکه باور به اصالت و شکوه تمدن اسلامی را نیز در ناخودآگاه نسلها کمرنگ میسازد.
امروزه مورخان و پژوهشگران متخصص، با گسست تمدنی و سردرگمی در خوانش رویدادها، توالی تاریخی و پیوستگی تحولات مواجهاند. در طول سیزده قرن، ثبت و نگارش تاریخ امت اسلامی با انسجام و روشی مشخص و منظم انجام میگرفت؛ اما این پیوستگی در قرن چهاردهم هجری دچار گسست شد. همزمان با این گسست تاریخی، اختلالی بزرگ نیز در درک روند رشد علمی و فرهنگی امت اسلامی پدید آمد؛ بهگونهای که بازسازی تصویر دقیق از سیر تمدنی و علمی امت دشوار شده و تحلیل منسجم و هدفمند وقایع تاریخی در بسیاری از موارد، با چالشهای جدی مواجه گشته است.
برای مثال، علم پزشکی امروز غالباً بهعنوان دانشی اروپایی و غربی از ابتدا تا انتها شناخته میشود، در حالی که این تصور کاملاً نادرست است. پزشکی در اصل در غرب پدید نیامده است؛ مراکز نخستین پزشکی در بغداد، قاهره و غرناطه شکل گرفتند و غربیها از این مدارس بهرهمند شدند. سپس، پس از انقلابهای گستردهای که در غرب رخ داد، توانستند این دانش را بهصورت انباشتی و پیشرونده توسعه دهند. اما نکته ناگوار قطع پیوستگی تاریخی و انکار معلمان اولیه این علم بود. در حالی که پزشکان ما امروز بیشتر تابع محصولات غربی و شیوه غرب در خوانش علوم و تاریخ آنها شدهاند و این روند تقریباً در اکثر رشتههای علمی دیگر نیز مشاهده میشود.
دعوتی برای پر کردن شکاف میان فقه و علم
در برابر این مشکلات بزرگ، یک مشکل فنی یا اجرایی وجود دارد که مخالفان استفاده از تقویم هجری به آن تمسک میجویند؛ و آن دشواری عملی در رعایت تقویم هجری و تنظیم جداول و زمانبندیهای دقیق برای نظامهای دولتی، مؤسسات و زندگی عمومی است. این دشواری ناشی از ارتباط تقویم هجری با رؤیت هلال ماه است که یک رویداد لحظهای و زمانمند است و تعیین و توافق بر سر آن از پیش بسیار مشکل است. مسلمانان در جوامع مختلف بهویژه در تعیین تعطیلات عید با این مشکل مواجهاند؛ چرا که مؤسسات نمیتوانند کارکنان جایگزین را دقیقاً پس از غروب آفتاب به کار بگیرند. هرچند این مشکل به ظاهر کوچک است، اما تنها نمونهای است از چالشهای بزرگتر در صورت اتخاذ گسترده یا کامل تقویم هجری در نظامهای مختلف.
در واقع، دقت تقویم هجری (قمری) از لحاظ علمی با تقویم میلادی (شمسی) تفاوتی ندارد، چرا که هر دو بر اساس حرکتهای یکسان نجومی استوارند. علم امروز توانایی دارد تا تقویمی قمری را برای صد سال آینده با دقتی نزدیک به ۱۰۰ درصد و بدون اختلاف قابل توجه تدوین کند؛ چیزی که امروزه ترکیه در تقویم اسلامی خود بهکار میبرد. مسئله رؤیت هلال اما موضوعی فقهی است که خارج از حوزه علم نجوم قرار میگیرد و بسیاری از فقها هنوز بر آن پای میفشارند به دلیل ارتباط آن با برخی عبادات خاص مانند روزه و حج. در حالی که نماز کاملاً بر اساس محاسبات تقویم شمسی تنظیم میشود. این چالش فقهی بدون شک تأثیرگذار است و باید به آن توجه داشت.
امروز فقها دعوت شدهاند تا شکاف میان فقه و علم را در این موضوع پر کنند. باور من این است که دوره تردید و دودلی طولانی نخواهد بود، همانطور که در بسیاری از مسائل دیگر نیز فقها ابتدا بهدلیل تقوا و حفظ میراث فقهی مردد بودند، اما در نهایت مواضع و اجتهادات خود را تغییر دادند تا مصالح عمومی تأمین شود. تا زمانی که این اتفاق رخ دهد، میتوان بر اساس محاسبات نجومی در تقویم عمومی دولت و مؤسسات به توافق رسید و مکانیسمی مشخص برای تعیین زمانبندیهای مرتبط با روزه و حج تدوین کرد تا تعارضها و مشکلات فعلی کاهش یابد.
نویسنده: محمد عیاش الکبیسی
مترجم: خیرالله محمدی
ځوابونه