از تو، به خودت گلایه دارم

موجودیت رژیم صهیونیستیِ مستقر در سرزمین فلسطین، پروژهای غربی است که قصد دارد یک دکترین مذهبی – افسانهای که در الهیات پروتستان غربی متبلور شده را تحقق ببخشد. این دکترین میگوید که مسیح بازمیگردد تا هزار سال سعادتمندانه بر جهان حکومت کند و این حاکمیت، مرهون رستاخیز یهودیان در فلسطین، برپایی دولت صهیونیستی و تخریب مسجد الأقصی است؛ تا معبد سوم یهودیان – ملت برگزیدۀ خدا – بر ویرانههای آن بنا گردد. این «باور لاهوتی» در تأسیس رژیم کاشته شده در قلب جهان عرب، با «منافع امپریالیسم غربی»، ارتباط تنگاتنگ دارد تا وحدت سرزمین آن را از هم گسسته و به عنوان یک پایگاه غربیِ متمدن و نظامی، مانع بازگشت نهضت امت عربی، آزادی و پیشرفت آنان شود.
پس از تبلور این «پروژهٔ مذهبی – امپریالیستی»، در محافل یهودی برای آن بازاریابی شد تا اینکه نهایتاً اجرای آن را صهیونیسم مسیحی غربی، که بر اندیشهٔ نهادهای امپریالیستی غرب حاکم است و جنبش مدرن صهیونیستی، به صورت مشارکتی به عهده گرفتند.
شاید حقایق تاریخ گواه روشنی بر صحّت آنچه میگوییم ارائه دهد، زیرا:
1ـ در آمریکا ـ مثلاً ـ کتابهای منتشر شده دربارهٔ «صهیونیسم مسیحی» – بین سالهای 1800 تا 1875 – حدود دو هزار جلد کتاب بوده است.
2ـ در سال 1866م. پروتستانیسم آمریکا اولین هیئتهای اسکان یهودیان را به رهبری کشیش آدام، به همراه 150 کشیش آمریکایی به فلسطین فرستاد و در سال بعد ـ در سال 1867 ـ اولین شهرکها را با مشارکت 70 شخصیت مذهبی از مسیحیان صهیونیست آمریکایی، در سرزمین فلسطین ایجاد نمود.
3ـ در سال 1918م. رئیس جمهور وقت آمریکا ویلسون (1856-1924م.) تعهد آمریکا به اجرای معاهدهٔ بالفور را اعلام کرد و سپس در سال 1922م. آن را رسماً تصویب کرد. مجلس نمایندگان از برقراری مجدد زندگی یهودی و فرهنگی در سرزمین یهود محروم شدند. مجلس نمايندگان آمريكا تصميم گرفت که به يهوديان فرصتهایی كه از آن محروم شده بودند را پس بدهند تا زندگی يهودی و فرهنگی را در سرزمين باستانی يهوديان برقرار كنند.
4ـ در سال 1948م. آمریکا اولین کشوری بود که تأسیس اسرائیل را به رسمیت شناخت و در جریان جنگ صهیونیسم و اعراب که در همان سال شروع شد، آمریکا و غرب از برتری صهیونیستها حمایت کردند و گروههای صهیونیستی را برای نابودی 538 روستای فلسطینی، اخراج ساکنان آن و تصرف زمینهای آن مناطق، کمک نمودند. همچنان املاک امیریه و موقوفه را به تصرف خود در آورند تا طرح استعماری شهرکسازی صهیونیستی در سرزمین فلسطین ایجاد شود.
5ـ در 5 ژوئن 1967م. آمریکا در جنگی که در آن تمام فلسطین و سینا و جولان را تصرف کرد، از اسرائیل حمایت کرد. همانطور که در سال 1982م. در جنگی که جنوب لبنان را تصرف کرد، از اسرائیل حمایت کرد.
6ـ در 24 اکتبر سال 1990م. کنگرۀ آمریکا فیصله نمود که: «قدس برای ابد پایتخت اسرائیل است، زیر این شهر سرزمین معنوی یهودیان میباشد». همچنان در سبتمبر سال 2002م. این فیصله را تجدید نمود و بوش پسر رئیس جمهور وقت امریکا آن را امضا نموده ساختمان سفارت خود را در این شهر، روی زمینی که در اصل از اوقاف خیریۀ اسلامی بود، ساخت.
7ـ در 14 اپریل سال 2004م. بوش به شارون «ضمانتنامه» برای باقی ماندن
7- در 14 آوریل 2004م. رئیس جمهور بوش به شارون «ضمانت نامه» داد که شهرک های یهودی در کرانه باختری، بخشی از اسرائیل باقی بماند! این ضمانتها ـ که به تقلید از بیانیه بالفور انجام میشد ـ تصریح کرد که «در مرحلۀ نهایی حل و فصل حقایق روی زمین، مورد توجه قرار میگیرد» ـ یعنی بقای یهودیان روی زمین ـ که کل زمین را بلعید!
با وجود این حقایق ـ که به برخی از آنها اشاره کردیم ـ در مورد رابطۀ آمریکا و اسرائیل؛ بسیاری از نخبگان عربی و اسلامی تمام امید خود را برای حل و فصل، به آمریکا بستهاند! گویی شعار و زبانشان، بدون آگاهی و حتی خواندن حقایق تاریخ، میگوید: «از تو به خودت گلایه دارم».!
دکتر محمد عمارة (12/ 7/ 2010م)
مترجم: خیرالله محمدی
ځوابونه