هنگامی که آگاهی نباشد

نبود آگاهی یکی از بزرگ‌ترین چالش‌هایی است که افراد و جوامع با آن روبه‌رو هستند. این مشکل خطرناک بر تمام ابعاد زندگی سایه می‌اندازد. وقتی آگاهی نباشد، انسان در سردرگمی و آشفتگی به سر می‌برد. هدف و مسیر زندگی برای او مبهم می‌شود و نمی‌تواند بین حقیقت و توهم تفاوت قائل شود. چنین انسانی به دنبال احساسات و مادیات کشیده می‌شود، در روزمرگی‌ها غرق می‌گردد و تنها به ارضای خواسته‌ها و غرایز خود می‌پردازد، بی‌آنکه عواقب اعمالش را درک کند.

نبود آگاهی باعث می‌شود حقیقت از میان برود، افکار نادرست به ذهن‌ها راه یابد و شایعات گسترش پیدا کنند. ابزارهای رسانه‌ای گمراه‌کننده و تبلیغات نادرست فرصت ظهور می‌یابند. مردم، بی‌آنکه متوجه پیامدهای منفی باشند، شایعات را پخش می‌کنند. فرد خود را میان انبوهی از اخبار دروغین و افکار منحرف می‌بیند و قربانی گمراهی می‌شود. او توانایی تفکر، نقد و بیان حقیقت را از دست می‌دهد.

نبود آگاهی، جامعه را از مسیر علمی، فکری و فرهنگی منحرف می‌کند. جوامعی که می‌توانند با علم و دانش پیشرفت کنند، به جوامعی تقلیدی و وابسته تبدیل می‌شوند. چنین جوامعی خلاقیت، نوآوری، پژوهش علمی و همراهی با پیشرفت‌های زمانه را از دست می‌دهند و به نهادی ناتوان بدل می‌شوند.
با نبود آگاهی، عدالت از بین می‌رود، ظلم گسترش می‌یابد، فساد ریشه می‌دواند و ارزش‌های اخلاقی نابود می‌شوند. در این حالت، مصلحان متهم شده و افراد نالایق و فاسد مسئولیت‌ها را به عهده می‌گیرند. تعصبات قومی و… شدت می‌یابد، اختلافات بیشتر می‌شود، بحران‌ها و مشکلات افزایش می‌یابند و مردم به‌جای توجه به منافع عمومی، تنها به منافع شخصی خود فکر می‌کنند.
وقتی آگاهی نباشد، امور جامعه مختل شده، در نتیجه، هرج‌ومرج ایجاد می‌شود، استبداد گسترش می‌یابد و منابع ملت‌ها در رفاه ظالمان هدر می‌رود. قدرت و مقام به ابزاری برای منافع شخصی تبدیل می‌شود و مردم از حقوق ابتدایی خود محروم می‌گردند. در چنین جامعه‌ای، امنیت و عدالت جای خود را به ترس و اضطراب می‌دهد.

نبود آگاهی باعث می‌شود که ملت‌ها به گذشته خود اسیر شوند و توانایی مدیریت حال و ساخت آینده را از دست بدهند. آن‌ها به افکار و عاداتی که با شرایط امروزشان سازگار نیست، پایبند می‌مانند و از تغییر و پیشرفت بازمی‌مانند.

این وضعیت ملت‌ها را عقب‌مانده و ناتوان در برابر دشمنان می‌کند و در نهایت، آن‌ها را به توده‌ای قابل کنترل تبدیل می‌کند.
خطر اصلی نبود آگاهی در تأثیر منفی آن بر نسل‌های آینده است. این بی‌توجهی، فرهنگ جهل و هرج‌ومرج را در میان نسل‌های بعدی ریشه‌دار می‌کند و اصلاح جامعه را دشوارتر می‌سازد. بنابراین، نخستین گام برای اصلاح جامعه، ساختن آگاهی حقیقی در میان افراد است. جامعه باید محیطی فراهم کند که آموزش و خلاقیت را تشویق کند، ارزش‌ها را تقویت کند و پایه‌های پیشرفت را در تمامی زمینه‌ها مستحکم سازد. چنین جامعه‌ای می‌تواند نسل‌های آینده را از جهل و وابستگی به سوی علم، کار و استقلال هدایت کند. این نسل‌ها به جای تمرکز بر منافع شخصی، در ساختن جامعه و بهره‌گیری از تنوع فرهنگی و فناوری نقش فعالی ایفا خواهند کرد و به پیشرفت عمومی کمک خواهند نمود.

دکتر زید الدمینی
ترجمه: عبدالناصر امینی

Related Articles

ضرورت وحدت و انسجام امت اسلامی از دیدگاه علامه اقبال

مقالۀ علمی تحقیقی سرمحقق محمدکبیر(مشفق) 18/5/1402کابل افغانستان ضرورت وحدت و انسجام امت اسلامی از دیدگاه علامه اقبال الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ  وَالعَاقِبَةُ لِلمُتَّقِینَ وَالصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ…

Responses

Your email address will not be published. Required fields are marked *