زندگانی خدیجه بنت خویلد رضی‌الله‌عنها (2)

خدیجه، زن با ایمان:

سه زن، در زندگانی سه‌پیامبرِ صاحب آیین بزرگ، نقشِ بارزی داشتند:

1ـ آسیه همسرِ فرعون؛ در زندگی حضرت موسی علیه‌السلام.

 2ـ مریم دختر عمران؛ در زندگی حضرت عیسی علیه‌السلام.

3ـ خدیجه؛ در زندگی حضرت محمد صلى‌الله عليه‌وسلم.

هر کدام از این زنانِ با ایمان و الگو، پیامبری را قبل از بعثت و پیامبری‌اش سرپرستی نموده و بهترین انیس و غم‌خوارشان بوده‌اند. و بعد از رسالت‌شان نیز، بهترین تصدیق‌کننده و یاری‌دهندۀ‌شان شناخته می‌شوند. به همین جهت پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وسلم این زنانِ با شهامت و دلیر را در یک کلام جمع کرده و فرموده است: «كَمُلَ مِن الرِّجالِ كثيرٌ، و لم يَكمُلْ مِن النِّساءِ إلاّ مَريم ابنةَ عِمرانَ ، وَآسِيَةُ امرأة فِرعَونَ ، وخَديجَة بِنت خُوَيلِدٍ»، «از مردها شمار زيادى به كمال رسيده‌اند، اما از زنان تنها؛ مریم دختر عمران، آسیه همسر فرعون و خدیجه دختر خویلد به کمال رسیده‌اند».

اگر برخی از حکما می‌گویند: پشت هر مرد بزرگی، زنی قرار دارد که او را استوار نگه می‌دارد، خواه مادری باشد، یا همسری؛ پس یقیناً حضرت خدیجه رضی‌الله‌عنها زنی بود که پشتِ پیامبر اسلام، محمد صلى‌الله عليه‌وسلم را محکم و استوار نگهداشته و قوتِ قلبش بود. او در زمانِ جاهلیت، در زندگیِ پاک و بی‌آلایش و به دور از پرستشِ بت‌ها و نوشیدنِ شراب و دیگر امورِ ناپسندِ جاهلی، آن حضرت صلى‌الله عليه‌وسلم نقشِ والایی ایفا کرد، و در این مسیرِ فکر و اندیشۀ پاک، و انزوای اجتماعِ آلوده و نابسامان، یاور و مددگار بود. هر سال زاد و توشه را برایش فراهم می‌نمود تا ماه رمضان را در غار حرا بگذراند. اگر چه مانند هر زنی از روی عاطفه راضی نبود که پیامبر صلى‌الله عليه‌وسلم حتی یک شب از او دور باشد. پس چگونه می توانست شب‌های زیادی را تنها دور از همسرش بگذراند؟

او احساس می‌کرد که شوهرش مردی است که از دیگر مردها متفاوت است و دارای شأن و مقامی خاص است. پس باید بر این صفاتِ والا و ارزش‌های عالی یاور او باشد. گاهی به دیدارِ او در غار می‌رفت و برخی شب‌ها و روزها در کنار او می‌ماند. و مونس و همدمش می‌شد. و از او مراقبت می‌کرد. و از محبتِ خدیجه نسبت به پیامبر و علاقۀ فراوان او به ایشان؛ همیشه در راضی نگهداشتنِ پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم می‌کوشید. آنگاه که قبل از بعثت، متوجه علاقه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم به زید بن حارثه گردید، بعد از آن که زید در بردگی‌اش درآمد، فوراً او را به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم بخشید. و این امر سببِ سبقت گرفتن زید در اسلام آوردن نسبت به دیگران گردید. خدیجه در جاهلیت چنین بود!

اما بعد از رسالت، بشنو از مادرِ مؤمنان حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها که موقفش را در برابر پیامبر صلى‌الله عليه‌وسلم هنگامی‌که اولین جرقۀ وحی آسمانی را در غار حرا دریافت می‌کند و جبرئیل او را می‌فشارد، سپس به سرعت به سوی خدیجه رضی‌الله‌عنها باز می‌گردد، در حالیکه می‌لرزد. می‌گوید: «مرا بپوشانید، مرا بپوشانید، به تحقیق بر نفس خود می‌ترسم ….» بازگو می‌کند.  

خدیجه رضی‌الله‌عنها کسی نبود که عقل و هوشِ خود را در مشکلات و بحران‌ها را از دست دهد، بلکه درایت و کمالِ دانایی‌اش سبب می‌شد، بهترین تصمیمِ عاقلانه و هوشیارانه را بگیرد و بحران را مدیریت کند. این حادثۀ ناگهانی و عجیب او را بهت زده نکرد. بلکه با نور بصیرت و سلامت نظر و فکر، سنتِ خدایی را در معامله با بندگانش شناخت و به همسرش با اطمینان و یقین گفت: خیر، به خداسوگند که خداوند تو را هرگز خوار نمی‌کند؛ چرا که تو صله رحم را به جا می‌آوری، درمانده را یاری می‌کنی، و مال‌باخته را مال عطا می‌کنی، سخن راست می‌گویی و مهمان را گرامی می‌داری و ستم دیدگان روزگار را یاری می‌رسانی! و در روایتی دیگر؛ به او گفت ای عموزاده! مژده باد تو را و ثابت قدم باش. سوگند به کسی‌که جانِ خدیجه در دستِ اوست، من امیدوارم که تو نبی و پیامبر این امت باشی! و به سخن گفتنِ صرف اکتفا نکرد، بلکه مسئله را با پسر کاکایش، ورقه بن نوفل ـ که در جاهلیت به مسیحی گرویده بود، و زبان عبری را می‌دانست و نوشته‌هایی از انجیل را نزدش داشت ـ در میان گذاشت.

خدیجه رضی‌الله‌عنها به او گفت: ای پسرعمو! از برادر زاده‌ات بشنو.

ورقه به او گفت: ای فرزند برادرم چه دیده‌ای؟ پس آنچه را که از پیامبر دیده بود برایش بازگو نمود. سپس ورقه به او گفت: آن مَلَک (جبرئیل)، همان کسی است که خداوند آن را بر موسی نازل فرموده است.

و این چنین خدیجه رضی‌الله‌عنها ؛ منبعِ مهربانی، پناهگاهی آرام و مأمنی استوار برای محمد صلى‌الله عليه‌وسلم بود. هنگام پریشانی انیس و مونس او. و در زمان احتیاجِ مالی؛ سرمایۀ پایان‌ناشدنی. وقتِ ناامیدی و یأس؛ مایه امیدواری، و در هنگام پریشان‌حالی و اضطراب زندگی؛ مایه آرامش او بود.

ابن اسحاق می‌گوید: حضرت خدیجه اولین کسی بود که به پیامبر صلى‌الله عليه‌وسلم ایمان آورد و تصدیقش نمود. پس خداوندِ متعال به این وسیله؛ غم‌ها و رنج‌های پیامبرش را کاهش می‌داد. هرگاه پیامبر صلى‌الله عليه‌وسلم سخن ناخوشایندی را می‌شنید ـ مانند تکذیبِ دعوت و رسالتِ ایشان از سوی مردم مکه ـ اندوهگین می‌شد. و زمانی‌که نزدِ خدیجه بازمی‌گشت، غم و اندوهش تسکین یافته و در راهش ثابت قدم‌تر و استوارتر می‌شد. خستگی‌های دعوت را با او تقیسم می‌کرد، و او با همۀ این آلام و دردها؛ راضی و خرسند بود. با پیامبر صلى‌الله عليه‌وسلم وارد شعب ابو طالب شد. و تلخی معاصره را چشید و درد سختی و گرسنگی را احساس کرد، در حالیکه صاحب ثروتِ فراوان بوده و در ناز و نعمت و رفاه پرورش یافته بود.

پس جای تعجب نیست که امین وحی (جبرئیل) از فوق آسمان به او سلام بفرستد!

امام بخاری از ابو هریره رضی‌الله‌عنه روایت می‌کند که گفت: حضرت جبرئیل علیه‌السلام نزد رسول الله صلى‌الله عليه‌وسلم آمد و گفت: یا رسول الله! این خدیجه است که دارد می‌آید و ظرفی غذا به همراه دارد. پس اگراو نزدِ تو آمد، بر او سلام پروردگارش رب العالمین و سلام مرا برسان، و او را به خانه‌ای در بهشت از قصب (ابن هشام می‌گوید: قصب این‌جا به معنی «لؤلؤ خشک شده» می‌باشد)، مژده بده که در آن، نه داد و فریادی هست و نه خستگی.

سهیلی می‌گوید: جبرئیل علیه‌السلام به این سبب، خانه‌ای با اوصاف فوق الذکر برای خدیجه رضی‌الله‌عنها بشارت داد؛ زیرا که که او هرگز صدایش را بر پیامبر بلند نکرد و بر او فریاد نزد. هیچ‌گاه او را اذیت ننمود و حتی یکبار هم بر او داد نزد و هرگز او را نیازرد.

وفات و وفاء:

در سالِ دهم بعثت، یعنی سه سال قبل از هجرت، طبقِ سنتِ الهی که همیشه مردم را در حد ایمان‌شان می‌آزماید، تقدیر پروردگار بر این قرار گرفت که همسرِ گرامی و انیس و مؤنس پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم (خدیجه رضی‌الله‌عنها) که ـ طبق گفتۀ ابن هشام ـ وزیر صادقی برای اسلام بود، از او گرفته شود. و کمی قبل از این، بازوی راستش، کاکای خویش، ابوطالب را نیز از دست داده بود. خدیجه رضی‌الله‌عنها ؛ همدم، همکار و یاری دهندۀ پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم در خانه بود. و این یکی (عمویش) به عنوان بازو و و یاری دهنده‌اش در خارج خانه تلقی می‌شد. بنابر این پس از این مصایبِ پی‌هم و سنگین؛ شایسته است که این سال را «عام الحزن» یعنی سالِ غم و اندوه نام نهاد.

خدیجه رضی‌الله‌عنها رحلت نمود، اما ذکر و یادش در روح و روانِ رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وسلم از بین نرفت. در طولِ زندگی به او وفادار ماند و در یادِ او غمگین و از دیدن بستگان او خوشحال می‌شد. دوستانش را گرامی می‌داشت، تا جایی که عایشه رضی‌الله‌عنها محبوب‌ترین همسرِ پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم بعد از خدیجه رضی‌الله‌عنها، در مورد وابستگیِ ایشان صلى‌الله‌عليه‌وسلم نسبت به آن بانوی بزرگوار (خدیجه) حتی بعد از وفاتش، احساسِ غیرت نموده، می‌گوید: پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم از خانه خارج نمی‌شد مگر این‌که از خدیجه یاد می‌کرد و او را می‌ستود. پس روزی از او یاد کرد و مرا غیرت فراگرفته و گفتم: آیا او غیر از پیر زنی بیش بود؟ در حالی‌که خداوند تو را همسرِ بهتر از او داده است! پیامبر صلى‌الله عليه‌وسلم وقتی این سخن را شنید؛ خشمگین شد. تا حدی که موهای جلو پیشانی‌اش لرزید، سپس فرمود: «والله ما أبدلني الله خيرا منها، آمنت بي حين كفر الناس، وصدقتني إذ كذبني الناس، وواستني بما لها إذ حرمني الناس، ورزقني منها الله الولد دون غيرها من النساء… قلت يا رسول الله اعف عني، ولا تسمعني اذكر خديجة بعد هذا اليوم بشيء تكرهه»، «به خدا سوگند، خداوند مرا همسری از او بهتر نداده، به من ایمان آورد در حالی‌که مردم کافر شدند، مرا تصدیق کرد، زمانی که مردم تکذیبم کردند، ثروتش را در اختیارم قرار داد، زمانی‌که مردم مرا محروم کردند، و خداوند مرا فرزندانی از او عطا فرمود که از دیگر همسران به من عطا نفرموده است».

عایشه رضی‌الله‌عنها گفت: با خود گفتم : بعد از این هرگز او را به بدی یاد نمی‌کنم .

خداوند رحمتش فرماید و از او راضی باشد و در برابرِ فداکاری‌هایی که به پیامبر صلى‌الله عليه‌وسلم و دعوتش کرد، بهترین پاداشی که شایسته زنان صادق است، را نصیب ایشان فرماید.

پایان…

دکتر یوسف قرضاوی رحمه‌الله

ترجمه: عبدالرحمن رسولی

Related Articles

Responses

Your email address will not be published. Required fields are marked *