زندگانی خدیجه بنت خویلد رضیاللهعنها (1)
از مادرِ مؤمنان عائشه رضیاللهعنها روایت است که هرگاه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم گوسفندی را ذبح مینمود، میفرمود: «از این گوسفند به دوستانِ خدیجه بفرستید!» من گفتم: چرا چنین کنیم؟ ایشان فرمودند: «من دوستانِ خدیجه را دوست میدارم».
خدیجه رضیاللهعنها در دورانِ جاهلیت:
خدیجه بنت خویلد، بنت عبدالعزی، بنت أسد قریشی اسدی، صدیقۀ کبری؛ اولین مادرِ مؤمنان، همسرِ و مادرِ گرامی فرزندانِ رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم بجز «ابراهیم» میباشند. ایشان در جاهلیت همسر ابوهاله بن زراره تمیمی بود که پس از مدتی وفات مینماید و خدیجه رضیاللهعنها از وی فرزندانی به نامهای «هند» و «هاله» به دنیا آورد ـ که هر دو به پیامبر صلیاللهعلیهوسلم ایمان آوردند و هند در غزوۀ بدر نیز حضور داشته است.
بعد از وفات ابوهاله، ایشان با عتیق بن عابد مخزومی ازدواج کرد و از وی نیز دختری به نام هند به دنیا آورد. این دختر نیز به اسلام گرویده و مسلمان شد. پس از وفاتِ عتیق بن عابد مخزومی، خدیجه رضیاللهعنها با پیامبر گرامی اسلام، محمد بن عبدالله صلیاللهعلیهوسلم ازدواج کرد.
خدیجه رضیاللهعنها در دورانِ جاهلیت، به سببِ پاکدامنی و پرهیزکاری زیادش؛ طاهره خوانده میشد و او را سرور زنان قریش توصیف میکردند.
خدیجه رضیاللهعنها زن تاجرپیشه:
خدیجه رضیاللهعنها بانویی تاجرپیشه، شریف و ثروتمند بود و مردان زیادی را بهکار میگرفت تا با مالِ وی به سفرهای تجاری رفته و در ازای سهمِ مشخص، با ایشان مضاربت مینمود. و این در حالی است که قریش قومی بازرگان بودند.
در نشستی میان ابوطالب و محمد صلیاللهعلیهوسلم؛ ابوطالب به ایشان گفت: ای برادرزاده! من ثروت چندانی ندارم و در این زمان تنگدست شدهام و خشکسالیهای ناملایم بر ما فشار آورده است. نه پولی داریم و نه تجارت و معاملهای. و این کاروان، کاروانِ قوم میباشد که آمادۀ حرکت به سوی شام است. خدیجه هم مردانی را از قومِ تو میفرستد که با مال و ثروتِ او تجارت کنند و منافعی به دست آورند. پس اگر تو نزدش بروی، تو را بر دیگران ترجیح خواهد داد؛ زیرا او از صداقت، پاکی و امانتداریات با خبر است .حضرت محمد صلىاللهعليهوسلم فرمودند: «شاید وی در این امر به دنبال من بفرستد!»
ابوطالب پاسخداد: من میترسم که او کسی دیگر را برگزیند.
خبر این گفتگو به خدیجه رضیاللهعنها رسید و او به خاطر آنچه که دربارۀ صدق، راستی و امانتداری پیامبر صلیاللهعلیهوسلم شنیده بود، دنبال وی فرستاد و پیشنهاد کرد که محمد صلیاللهعلیهوسلم با مال و ثروتِ او برای تجارت به شام برود و سهمیه و اجرتی بیش از آنچه که به دیگران میپرداخت، به پیامبر صلىاللهعليهوسلم مقرر نموده و غلامِ خویش «مَیسره» را نیز همراه وی قرار داد. آنحضرت صلىاللهعليهوسلم نیز این پیشنهاد را پذیرفت و با کاروانِ خدیجه رضیاللهعنها، در حالی که میسره نیز ایشان را همرامی میکرد، رهسپار شام گردید.
شریک تجاری که شریکِ زندگی میشود:
حضرت محمد صلىاللهعليهوسلم با سودی فراوان، که پیش از ایشان هیچکسی به آن اندازه کسب ننموده بود، از شام بازگشت. و «میسره» غلام خدیجه رضیاللهعنها با خبری ارزشمندتر از سودِ بدستآمده، آنهم دربارۀ این رفیقِ کریم و بزرگوار و زیبایهای اخلاق و نشانههای عجیبی که در او مشاهده نموده بود، به نزد خدیجه بازگشت.
قلبِ خدیجه رضیاللهعنها به آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم تمایل یافت تا او را ـ همانطور که در تجارت شریک او شده بود ـ به عنوان شریک زندگی خود نیز برگزیند؛ چرا که او مردی بینظیر بود. جوانی که از رفتارِ بیهوده و لهو و لعب پرهیز میکرد. تاجری که حرص و طمع تاجران را نداشت. فقیری که عزتِنفس و خودباوری داشت. قریشی که در او تکبر و خودبرتربینی دیده نمیشد.
طبقِ معمول، مردان به خواستگاری زنان میروند؛ اما اینکه خدیجه رضیاللهعنها از پیامبر صلیاللهعلیهوسلم خواستگاری کند، یک مشکل است. و چگونه باید حل گردد؟ ایشان با درایتی که داشت، راهحل مناسب را مییابد.
خدیجه رضیاللهعنها دوست خود «نفیسه» خواهر یعلی بن مُنَبّه را به حیث رابط، نزد آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم فرستاد تا در این باره با ایشان صحبت کند. نفیسه به سیدنا محمد صلیاللهعلیهوسلم میگوید: چرا ازدواج نمیکنی؟ فرمود: «مال و دارایی ندارم». گفت: پس اگر مخارج ازدواجِ تو تأمین شود، همسرِ زیبا و همشأنی به تو بخشیده شود؛ چه میگویی؟ فرمود: «این فرد کیست؟». گفت: خدیجه. فرمود: «این کار را چگونه انجام دهم؟». گفت: انجام دادن آن به عهدۀ من. آنگاه رسول خدا صلىاللهعليهوسلم موافقت خود را اعلام فرمود و نفیسه نزد خدیجه بازگشت و او را به نتیجۀ گفتگویش مژده داد.
خدیجه رضیاللهعنها بیدرنگ موعدی تعیین نمود تا رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم و کاکاهایش با خانوادۀ وی دیدار نمایند. لذا رسول اللّه صلىاللهعليهوسلم همراه دو کاکایش (ابوطالب و حمزه) به خواستگاری خدیجه رفته و او را از عمویش، عمرو بن اسد خواستگاری نمودند و مهریهاش بیست مادهشترِ جوان تعیین شد. در این هنگام، خدیجه رضیاللهعنها چهل سال داشت، در حالیکه آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم ـ طبق قولِ مشهور ـ بیست و پنج سال سن داشت.
ازدواج نمونه:
برای حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم میسّر بود تا با یکی از دوشیزگان جوانِ قریش ازدواج نماید؛ نه با بیوهزنی که دو بار ازدواج کرده و به سن چهل سالگی یا بیشتر رسیده است. نزدیک است که چهرهاش چروک شده و موهایش سفید گردد. رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم اگر شیفتۀ زنان و هوا و هوس، و مرد شهوتران میبود، دوشیزههای قریش آمادۀ ازدواج با او بودند و طبیعتاً هیچ یک از آنان، دستِ رد به سینهاش نمیزدند. چرا که او از حیث نسب، قریشیِ هاشمی بود. شخصیتی قوی، آوازۀ نیک، چهرۀ زیبا و شهرتِ خانوادگی داشت. اما ایشان درپی عقلی هدایت شده و قلبی بزرگ بود و همۀ آن ویژگیها را در خدیجه مییافت.
در مقابل، خدیجه رضیاللهعنها ـ که در آن روزگار، در میان زنانِ قریش صاحب نسبِ خوب و مناسب بود و نیز از لحاظِ شرف و بزرگواری در حد اعلی قرار داشت و از جهتِ ثروت و مال، ثروتمندترین آنان و از بزرگان قریش بود ـ بسیاری خواهانِ ازدواج با او بوده و به خواستگاریاش آمده بودند. ولی دستِ رد به سینۀ همه زده و احساس میکرد، آنها ثروت و داراییاش را میخواهند نه خودش را. خدیجه رضیاللهعنها پیشنهاد اشرافِ قریش را رد کرد، اما اینکه خودش واسطهای بفرستد نزد محمد صلیاللهعلیهوسلم تا به او پیشنهادِ ازدواجِ خدیجه را بدهد، را با جان و دل پذیرفت. بدیهی است او گمشدهاش را در محمد صلیاللهعلیهوسلم یافته بود؛ پس با قلبی آکنده از شوق و محبت، او را انتخاب کرد و بدونِ شک، او با این انتخابِ خویش، جاودانگی و سعادت را بدست آورده و نامش را در تاریخ ثبت نمود.
و یقیناً چه کسی برای خدیجه سزوارتر از محمد صلیاللهعلیهوسلم؟
و چه کسی بهتر و سزاوارتر از خدیجه رضیاللهعنها برای محمد صلىاللهعليهوسلم؟
بانویی که لقب «طاهره» را دارد، شایستۀ مردی است که او را امین لقب داده اند. «وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ» (نور:26) «و زنان پاکدامن متعلق به مردان پاکدامن و مردان پاک متعلق به زنان پاکند». این ازدواج، ازدواجِ مبارک و موفقی بود که هیچ زمانی میانِشان کدورتی ایجاد نشد. هیچگاه خدیجه رضیالله عنها به ثروت و داراییاش، و محمد صلىاللهعليهوسلم به جوانی و نیرومندیاش مباهات ننموده و بر یکدیگر فخرفروشی نمیکردند. بلکه خدیجه رضیاللهعنها، تمام ثروتش را وقفِ پیامبر نموده و در مقابل، آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم نیز تمامِ جوانیاش را پای خدیجه گذاشت.
رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم از مالِ خدیجه برای وجوه خیر استفاده مینمود؛ صلۀ رحم و دیگر امورِ نیک و جوانمردی که لازم بود را به انجام میرساند. باری در منطقه خشکسالی پیش آمد، حلیمۀ سعدیه، مادر رضاعیِ پیامبر اسلام صلىاللهعليهوسلم نزد ایشان آمد و طلبِ کمک نمود. پیامبر صلیاللهعلیهوسلم او را گرامیداشت و مالی در اختیارِ او قرار داد که شامل شتری که آب حمل مینمود و حدود چهل رأس گوسفند بود.
حضرت خدیجه رضیاللهعنها اولین زنی بود که پیامبر صلیاللهعلیهوسلم با وی ازدواج کرد و تازمانی که او زنده بود، پیامبر با زن دیگری ازدواج نکرد. (خداوند از او راضی باشد).
او مادر همۀ فرزندان پیامبر صلىاللهعليهوسلم بجز ابراهیم بود. آنان عبارت اند از:
1ـ قاسم، که بزرگترینشان بود و پیامبر صلیاللهعلیهوسلم بعد از بعثت، به کنیه «ابوالقاسم» شهرت یافت.
2ـ عبدالله، که ملقب به طیّب و طاهر بود.
3ـ رقیه.
4ـ زینب.
5ـ ام کلثوم.
6- فاطمه، که کوچکترین دخترشان بود.
قاسم وعبدالله در دورانِ جاهلیت وفات کردند. ولی دختران آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم اسلام آورده و با ایشان هجرت کردند.
شاید انتظار میرفت که خدیجه رضیاللهعنها به علت مرگ پسرانش مأیوس و ناامید گردد. آنهم پسرانی که از مردِ محبوب و دوستداشتنی (محمد صلیاللهعلیهوسلم) تولد نموده بود و در زمانی که دختران زنده بهگور گردیده و جای پسران را هرگز پُر کرده نمیتوانستند. اما خدیجه رضیالله عنها نمونۀ عالی از عزمِ راسخ و ایمانِ پایدار و استور از خود نشان داد.
ادامه دارد…
دکتر یوسف قرضاوی رحمهالله
ترجمه: عبدالرحمن رسولی
Responses