وجدان بیدار یا وجدان خفته

وجدان نمونه‌ای از محكمۀ اخلاقی است كه كمال آن‌را در محكمۀ عدل الهی خواهيم ديد. بناءً وجدان به احساس و رفتاری که انسان خوبی و بدی آنها را در باطن و درون خویش بدون تعلیم و به طور غریزی درک می‌کند گفته می‌شود.

وجدان اخلاقی به تعبير بعضی‌ها،انسانيت و نیروی باطنی بوده که هیچ انسانی به حسب سرشت و خلقت و آفرینش خود، از آن خالی نیست. منتها می‌تواند قابل انعطاف باشد. تحت تأثیر محیط سالم و ناسالم و تربیت صحیح و ناصحیح قرار بگیرد و از سایر امیال قوی باطنی و روحی، از قبیل شهوت و غضب و سایر تمایلات فطری درونی چه بسا تغییراتی را بپذیرد. خداوند متعال می‌فرماید: «… وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَٰئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» (حجرات:7) «ولی خداوند ایمان را برای شما محبوب ساخت و آن را در دلهای‌تان بیاراست و کفر و نافرمانی و گناه را منفور گردانید، این چنین افرادی، هدایت یافتگان می‌باشند».

چیزهایی که انسان، خوبی و بدی آنها را در باطن و درون خویش و بدون تعلیم کسی درک می‌کند، و به سان امور غریزی جزء سرشت او به شمار می‌روند، «وجدان اخلاقی» و یا «اخلاق فطری» نامیده می‌شوند، ولی به آن دسته از خوبی‌ها که در نهاد انسان ریشۀ عمیق دارند، ولی بشر به خوبی و بدی آن‌ها از راه فطرت واقف نشده، بلکه حسن و قبح آنها را در مکتب سفیران وحی و یا رجال بزرگ جهان آموخته است، «اخلاق غیر فطری» و یا تربیتی می‌گویند.

در سراسر جهان و در میان همه ملل، ظلم و ستم و ازدواج با محارم، زشت و قبیح به نظر می‌رسد؛ البته انسان‌ها زشتی ستم را از طریق فطرت درک کرده و قبح ازدواج با محارم را از طریق تعالیم و شرایع آسمانی فرا گرفته‌اند.

نشانه‌های امور فطری

برای شناسایی امور فطری از غیر فطری، قواعد و نشانه‌هایی است که با به کار بستن آنها می‌توان این دو را از هم تمیز داد:

۱ـ امور فطری به نقطه‌ای و یا به صنفی و نژادی اختصاص ندارند و انسان در توجه و فراگیری آنها به کسی نیازمند نیست.

۲ـ از آن‌جا که خود فطرت هادی و رهبر است، عوامل جغرافیایی و اقتصادی و سیاسی و آموزشی، در پیدایش و توجه انسان به آنها دخالت ندارد.

۳ـ تبلیغات خلاف، اگر چه از نمو و رشد آنها می‌کاهد، ولی هرگز آنها را ریشه‌کن نمی‌سازد.

قرآن با ندای رسا اعلام می‌کند که: خدا در نهاد بشر، میل و رغبت و علاقه به ایمان و عشق به خدای جهان را نهاده و آن را محبوب او ساخته، و کفر و نافرمانی و گناه را منفور گردانیده است، آن‌جا که می‌فرماید: « وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ»، خداوند نه تنها حس خداشناسی را به ما مرحمت فرموده و سرشت ما را با اعتقاد به مبدأ آمیخته است، بلکه دل‌های ما را به آن دسته از خوبی‌ها نیز که بدون معلم و مربی، از درون خویش به آنها الهام می‌شویم، آراسته است، و چنین معنای گسترده‌ای را می‌توان از جمله «حبّب الیکم الایمان» استفاده نمود؛ زیرا در جمله دوم، علاوه بر انزجار از کفر، انزجار از فسق و عصیان نیز فطری معرفی شده است؛ بنابراین، مقصود از محبوب گردانیدن ایمان، تنها خداشناسی نیست، بلکه علاوه بر آن، سرشت ما با یک سلسله سجایای اخلاقی به هم آمیخته است، و روح ما به طور ناخودآگاه، به سوی آنان کشیده می‌شود.

نمونه‌ای از وجدان اخلاقی را در سرباز امريكايی می‌توان ديد كه بخاطر عدالت‌خواهی مردم غزه جان داد؛ ولی اين طرف كشورهای اسلامی نمادی از وجدان خفته را به نمايش گذاشتند. جالب اين است كه در جنگ غزه هردو طرف در صدد خوش كردن الله متعال ورضای الهی داد می‌زنند، در حاليكه دين گفتمان معنی دار، همزيستی،احترام متقابل ، قبول اختلاف نظر، گذشت وانعطاف را بستر حل منازعات دانسته وما به نام دين چی جنگ‌های مخربی را تجربه كرديم وخواهيم كرد.

جالب اين است كه وجدان مدعيا دين به خواب زمستانی رفته است واين سخن را بارها متذكر شدم كه كج فهمی دينی و كم فهمی، باعث رنج ومصيبت برای جوامع بوده و خواهد بود.

 

به قلم: مولانا عبدالسلام عابد

Related Articles

پاسخ ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *