4 عیب نظام تعلیمی در دنیای متغیر ما

پس از وقایع پیش‌آمده در سال‌های گذشته و به خصوص پس از شیوع «کووید 19» یا کرونا که تأثیرات گسترده‌ای در سطح جهان و جوامع اسلامی به همراه داشت، سوالات حیاتی دربارۀ نظام تعلیمی رسمی مطرح شد. زمانی که شرایط ویژه‌ای که به‌واسطه این ویروس ایجاد شد، ایدۀ یادگیری از راه دور با استفاده از فناوری‌های مدرن را مطرح کرد و به طور قابل توجهی از شکل سنتی نظام تعلیمی در مکاتب و دانشگاه‌ها منحرف شد. این اتفاق درهای گسترده‌ای برای بازنگری جامع و کلی به فرآیند تعلیم رسمی را باز کرد.

سازمان ملل، نظام تعلیمی را به عنوان یک نظام تعلیمی مؤسساتی و هدفمند تعریف می‌کند که توسط مؤسسات عمومی و ارگان‌های خصوصی مورد تأیید قرار گرفته است و کل نظام تعلیمی رسمی یک کشور را تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر، برنامه‌های نظام تعلیمی به عنوان برنامه‌های رسمی توسط مقامات تعلیم و تربیت در سطح ملی یا معادل آنها شکل می‌گیرد و همچنان یک نظام تعلیمی سیستماتیک با برنامه‌های درسی یکپارچه یا نیمه یکپارچه است و معمولاً با اعطای مدارک یا شهادتنامه‌های رسمی به رسمیت شناخته می‌شود و توسط حکومت برای سطوح مختلف تعلیمی در چوکات مدارک ملی خاتمه می‌یابد.

به علاوۀ تعلیم رسمی، انواع دیگری از یادگیری نیز وجود دارند. به عنوان مثال، تعلیم شبه رسمی که در آن متعلم با مطالعۀ یک برنامه تعلیمی منظم، بدون تعهد به حضور روزانه در صنوف مکتب، در نهایت به همان مؤهلات و گواهی‌نامه‌هایی که در آموزش رسمی اخذ می‌شود، دست می‌یابد. اما در نظام تعلیمی غیر رسمی و نامنظم، طفل مهارت‌ها و اطلاعات را به صورت غیرمنظم یاد می‌گیرد و در نهایت به شهادتنامه یا سند معتبر دیگری دست نمی‌یابد.

تاریخچۀ نظام تعلیمی رسمی

نظام تعلیمی رسمی و مکتب‌های رسمی دارای یک تاریخ طولانی هستند که به دوران قبل از میلاد بازمی‌گردد. در این دوره، یونانیان مکتب‌هایی برای فلسفه تأسیس کردند که به آن‌ها «آکادمی» گفته می‌شد. همچنین برخی دیگر، این افتخار را به هوراس مان (1796 – 1859) نسبت می‌دهند برای ایجاد اولین مکتب تعلیمی رسمی در ایالات متحده آمریکا.

اما در جهان عربی و اسلامی، مدرسه نظامی اسم خود را از وزیر دولت سلجوقیه به نام «خواجه نظام الملک طوسی» گرفته است، به او نسبت داده می‌شود که مدارس نظامی رسمی در بغداد، اصفهان، نیشابور و مرو را ایجاد کرد. این مدارس به تدریس فقه و حدیث اختصاص داشتند و اولین مدارس رسمی و منظم در تاریخ اسلام را شکل دادند. در این مدارس، ده‌ها فقیه و عالم مسلمان تدریس می‌کردند، از جمله حجة الاسلام ابوحامد غزالی، امام الحرمین ابو المعالی الجوینی و سایر علما و متفکران مسلمان.

معایب نظام‌های تعلیمی

با وجود مزایای نظام تعلیمی رسمی که به برابری در دسترسی به فرصت‌های یکسان و عادلانه برای یادگیری، مبارزه با جهل و فقر به وسیله ارائه فرصت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به اقشار کمتر ذی نفع و همچنین توسعه مهارت‌های متعلمان مرتبط است، بسیاری از مطالعات در زمینه امکانپذیری نظام تعلیمی در مکاتب آغاز به بحث کرده‌اند. این بحث‌ها بیشتر به وقوع پیوسته‌اند پس از انقلاب دانش در عصر حاضر و به دنبال ارائه فناوری مدرن، که یک انقلاب علمی عظیم و ابزارهای پیشرفته برای یادگیری فراهم کرده است. این مطالعات در دوره همه گیری جهانی “کووید-19” شدت بیشتری پیدا کرده‌اند. در زیر به مهمترین نتایج این مطالعات درباره معایب نظام تعلیمی سنتی در دنیای متغیر ما اشاره شده است:

1ـ استبداد:

مؤسسات تعلیمی رسمی معمولاً به صورت مستقل و به نیابت از آنها متعلمین تصمیم می‌گیرند که چه مطالبی را بخوانند و چه مطالبی را نخوانند، یا چه اطلاعات، مهارت‌ها و مناهجی مهم و چه چیزهایی غیرمهم است. آنها همچنین روش‌های مناسب برای رسیدن به اهدافی که به صورت انفرادی مشخص کرده‌اند را اعمال می‌کنند. از این‌رو، چیزی که متعلمین در صنف یاد می‌گیرند، هیچ نقشی در انتخاب یا تعیین آن نداشته اند و اینکه آیا موضوعات مورد توجه آنها هستند یا با سلیقه و مهارت‌های آنها همخوانی دارند یا خیر، تعیین نشده است. این موضوع منجر به کاهش انگیزه متعلمین می‌شود و جذابیت نظام تعلیمی سنتی را کاهش می‌دهد.

2ـ فاصله با واقعیت:

در حالی که جهان با بازارهای کاری پویا و تغییرات سریع در نیازها، تقاضاها و شغل‌ها روبه‌رو است، و رقابت فشرده و تخصصی بالا دارد، موسسات تعلیمی سنتی با کندی، ایستاگری و ضعف در پاسخگویی به نیازهای مداوم و پیچیدهٔ بازار کار، شناخته می شوند. به گونه‌ای که اطلاعات و مهارت‌های تعلیمی و دانشگاهی دیگر تطابقی با نیازهای بازار کار ندارند. این وضع باعث گشوده شدن شکاف میان مکتب و جامعه شده است و فشار مالی و معنوی سنگینی بر محصلان فارغ شده از نظام تعلیمی سنتی ایجاد کرده است تا به دنبال یادگیری غیررسمی به عنوان تکمیلی بر تحصیلات نظامی خود بپردازند. این اقدام به دست آوردن مهارت‌ها، تخصص‌ها و مؤهلات واقعی مورد نیاز بازار کار را تقویت می‌کند.

3ـ عدم احترام به هوش‌های چندگانه:

به علت یکنواختی دروس، اختلافات فردی توسط مسئولان تعلیمی در نظر گرفته نمی‌شود. نظام تعلیمی رسمی بر اساس برابری مطلقه بین متعلمان استوار است، بدون در نظر گرفتن تفاوت‌هایی که متعلمان در هوش‌های چندگانه یا مهارات متنوع دارند و باعث می‌شود که برخی از آنها در درک موضوعات و اطلاعات سریع‌تر از دیگران باشند.

نظام تعلیمی سنتی بر اساس تعریف کلاسیک هوش به عنوان “توانایی انطباق سریع در یک شرایط جدید” استوار است و از این جهت آن را به جوانب ذهنی و عملیات حسابی محدود می‌کند. اما در سال 1983، هاوارد گاردنر توانست نظریه ای انقلابی درباره هوش‌های چندگانه ارائه دهد که انسان را تنها به یک جنبه محدود نکرده و به وجود هوش‌های مختلف و متنوع با قوت و ضعف گوناگون در هر فرد اشاره کرد. بنابراین، تمرکز بر توجه دقیق، یا انجام محاسبات، یا حفظ یک مجموعه از ابیات شعر، می تواند باعث ناتوانی در ارزیابی مهارت‌های اجتماعی، موسیقیایی یا ورزشی متعلمان گردد. به عبارت دیگر، تعلیم رسمی به نحو اصلی این توانمندی‌ها را در سیاق دروس خود ارزیابی نمی‌کند.

4ـ از بین بردن خلاقیت و مهارت:

تمام نقاط گفته شده به این نتیجه می‌انجامند که نظام تعلیمی رسمی، مهارت‌ها و ابتکارات خلاقانه فردی را از بین می برد. این امر از طریق تحمیل یک منهج یکپارچه برای تعلیم و یک سیستم ارزیابی واحد، منجر به تشویق به حفظ به جای درک می‌شود. تعلیم رسمی بیشتر به جمع‌آوری نمرات و امتحانات برای گذراندن آزمون‌ها تمرکز دارد، بدون توجه به پیشرفت علمی و بهره‌وری عملی متعلمان. به دلیل این نواقص، که به ویژه در جوامع عربی به طور شدید دیده می‌شود، نظام تعلیمی رسمی به شکل کلی به سمت سنتی شدن حرکت کرده است. این باعث دوری متعلمان از لذت بردن از فرآیند یادگیری و درک واقعی از مزایای تعلیم می‌شود. چرا که شهادتنامه رسمی تبدیل به یک نماد اجتماعی سنتی شده است که ارتباطی با فواید علمی و یا عملی واقعی ندارد. این وضعیت باعث از دست رفتن هدف و اشتیاق به یادگیری می‌شود و بسیاری از متعلمان و والدین را به سمت از دست دادن هدف و اشتیاق به یادگیری و جلب راه‌های جایگزین برای یادگیری حقیقی می‌کشاند، راه های جایگزینی همچون استفاده از پلتفرم‌های الکترونیکی، دوره‌های آموزشی پولی، یا حتی سفر به خارج از کشور. بدون ارزیابی جامع برای فرآیند تعلیم و بازنگری فلسفه و هدف آموزش، و اتصال آن با بازار کار و نیازهای جامعه و توسعه مهارت‌ها و توانمندی‌ها و تجارب زندگی واقعی، امکان توسعه تعلیمی واقعی وجود ندارد.

 

نویسنده: دکتر می سمير

مترجم: فرهاد سپهری

Related Articles

به مناسبت درگذشت شیخ دکتر محمد احمد الراشد (رحمه الله)

خداوند متعال می‌فرماید: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ۗ وَمَا الْحَيَاةُ…

Responses

Your email address will not be published. Required fields are marked *