ضرورت وحدت و انسجام امت اسلامی از دیدگاه علامه اقبال (1)

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَالعَاقِبَةُ لِلمُتَّقِینَ وَالصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ عَلَی رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ وَّعَلَی آلِهِ وَاَصحَابِهِ اَجمَعِین.
خلاصه
بدون شک که خداوند در طول تاریخ؛ مطابق به تقاضای هر عصر و زمان با در نظرداشت شرایط، اوضاع، احوال و نیازمندیهای هر جامعه افراد مؤمن و مجاهدی را جهت هدایت و رهنمایی بشر به مسیر مستقیم توحید و یکتا پرستی آفریده است تا امور دین و دنیا را سر براه نموده و برای مردم درس توحید، یکتا پرستی، وحدت، آزادیخواهی و طریق مقابله با کفر، شرک، ظلم، وحشت و بربریت را بیاموزند. به همین سلسله خداوند در قرن نوزدهم مرحوم علامه اقبال لاهوری را بحیث عطیۀ بزرگی برای جهان اسلام پدید آورده است چنانچه وی شخصیت والامقام، سیاستمداری قوی، شاعر توانا، عالم دانا و ادیب فاضلی بوده که همیشه جهت آزادی سرزمینهای اسلامی از استعمار بیگانگان و ایجاد روحیۀ وحدت، و یکپارچگی در بین امت اسلامی سعی و کوشش فراوان نموده و همیشه در سرودههایش امت اسلامی را به اتفاق، اتحاد و انسجام تشویق و ترغیب و از اختلاف، تشتت و پراکندگی بر حذر داشته است تا باشد که همه مسلمانها در کنار هم قرار گرفته و امت واحدی را طبق فرمان الله تعالی تشکیل دهند و در نتیجه از حریت و آزادیی مسلمانان و سرزمینهای اسلامی که در اثر جان فشانی مجاهدین صدر اسلام و به قیمت خون هزاران شهید در زمانهای مختلف کسب شده است طور شاید و باید حراست و پاسداری نمایند.
لذا در این مقاله سعی شده است تا آراء و نظریات علامه اقبال در رابطه به ضرورت وحدت، اتفاق و انسجام امت اسلامی، علت عدم اتحاد مسلمانان و راهکارهای اتحاد آنها توضیح و بیان گردد.
خلاصة البحث
لاشک ان الله تعالی خلق فی کل زمان و مکان رجالاً مؤمنین، مجاهدین وفقاً لاقتضائهما و بملاحظة شروطهما و حاجاتهما و احوالهماالخاصه و ضرورات البیئه حتی یهدیالناس الی صراطالمستقیم و یستقیم لهم الأمورالدینیة و الدنیویة وَ یُعَلِّمُهُم عقیدةالتوحید وَ یُحَکِّمُ الإتحاد فی مابینهم و یبث فیهم روح الحریة، و الجهاد فی مقابلة الکفرة و الفجرة والمشرکین و الظالمین و بهذه السلسلة کان اقبال; عطیة عظیمةً من الله تعالی الذی وهبهالله للمسلمین فی قرن العشرین کما کان ذات شخصیة عالیة، عالماً جیداً، سیاساً قویاً، شاعراً مستعداً، و ادیباً فاضلاً و کان دائماً یسعی سعیاً بلیغاً لاجل حریة الامة الاسلامیة واراضیهم من تسلط الاجانب و لتوحید کلمة المسلمین کماکان دائماً یشوق فی اشعاره الامة الاسلامیة بالمودة و المحبة و الاخلاص و يحذرهم عن العداوة و الخصومة و الاختلاف حتي یصبح الامة الاسلامية امة واحدة مطابقا لامر الله تعالي کی يدافعوا عن دینهم و اراضيهم التي هی نتيجة تضحيات المجاهدين في صدر الاسلام و بذل دماء آلاف من الشهداء فی قرون الماضیة کما کان ینبغی.
لاجل ذلك یبحث فی هذه المقالة ان یبین آرائه و نظریاته بالنسبة الی ضرورة الانسجام الامةالاسلامیة و علة عدم اتحادهم تحذیراً منها و طرق اتحادهم ترغیباً لها.
مقدمه
علامه اقبال لاهوری; یکی از شخصیتهای بزرگ جهان اسلام بوده که پیام وکلامش در بین همۀ مسلمانان بویژه در بین مسلمانان جنوب آسیا دارای مقام و مرتبت والایی میباشد چون سرودههای او برای مخاطبینش درس تحرک، وحدت، انسجام، اخوت، آزادیخواهی و خدمتگذاری برای اسلام و مسلمین را میآموزاند و وی بر این باور بود که مسلمانان تا زمانی که به اصول و عقاید ناب اسلامی شان پابند و استوار بودند آزاد، مستقل باعزت و باوقار میزیستند و چون اصول و عقاید خویش را فراموش نمودند به فقر، خواری، ذلت، محرومیت و محکومیت گرفتار شدند او همیشه میکوشید تا مردم را آگاه ساخته و از زیر یوغ اسارت و بردگی ظالمان و غاصبان برهاند و همین اندیشه و نظریات عالی او بود که اورا در جملۀ شخصیتهای فرامرزی جهان اسلام قرار داده و جایگاه وی را در بین بزرگترین دانشمندان قرن بیستم تثبیت نموده است.
وی در آزادی پاکستان از استعمار انگلیس و تشکیل دولت اسلامی پاکستان نقش به سزایی داشت و در این راستا کارنامههای درخشانی را از خود به یادگار گذاشت. اقبال در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی خدمات شایانی را انجام داده است چنانچه براساس نبوغ و استعداد خدادادش افزون بر زبان مادریاش (اردو) به زبانهای عربی، فارسی و انگلیسی بلدیت و یاهم تسلط کامل داشته و خدمات او در عرصۀ همه زبانهای یاد شده به ویژه در ادبیات فارسی قابل ستایش می باشد. چنانچه وی در حدود [نه هزار شعر به زبان فارسی سروده در حالیکه به زبان مادری اش(اردو) حدود شش هزار شعر سروده است].(1)
علامه اقبال تنها به فکر آزادی پاکستان از استعمار انگلیس نبود بلکه به فکر آزادی جهان اسلام از قید و بند استعمارگران شرق و غرب بود؛ البته او آزادیی را میخواست که توام با توحید، یکتاپرستی و خدمتگذاری به خلقالله باشد نه بر مبنای لادینی، بی عزتی و بیعفتی؛ چنانچه علم و دانش را سبب رشد و پیشرفت جوامع انسانی و اسلامی دانسته و از آزادیهای بی قید و بند شرق و غرب متنفر بود و با آنکه وی در غرب تحصیل کرده بود نه تنها تحت تاثیر اندیشه و فرهنگ پوچ غرب قرار نگرفته بلکه همیشه در مقابل آن قرار داشته و بر ضد آن مبارزه نموده است چون وی درک کرده بود که دیگر آن فرهنگ میانتهی غرب برای جامعۀ انسانی کارا و سازگار نمیباشد و باید محو و در عوضش نظام اصیل اسلامی حاکم و قایم گردد.
مبرمیت: بدون شک که وحدت و اتحاد رمز موفقیت و پیروزی هر امت در طول تاریخ بوده است روی همین دلیل دین مقدس اسلام ما را به وحدت و انسجام و دوری از تفرق و اختلاف مأمور گردانیده است؛ لذا لازم بود تا مقالۀ پیرامون موضوع تحریر گردد.
هدف: از نوشتن این مقاله دانستن افکار و باورهای علامه اقبال در رابطه به وحدت و انسجام امت اسلامی می باشد.
روش تحقیق: در این مقاله از روش تحلیلی، تشریحی، توضیحی و توصیفی استفاده شده است.
سوال اصلی: دیدگاه علامه اقبال در رابطه به وحدت امت اسلامی چه بود؟
سوالات فرعی:
1- علامه اقبال چه پیامی به مسلمانان داشت؟
2- علامه اقبال دارای چه نوع عقیده و طرز تفکر بود؟
3- چه چیز باعث عظمت و ابهت علامه اقبال گردیده است؟
4- علامه اقبال به چه هدفی جهان اسلام را به وحدت و انسجام فرا خوانده؟
5- علامه اقبال در رابطه به غرب، و غرب گرایان چه نظر و پیشنهادی داشت؟
معرفی علامه اقبال;
علامه اقبال فرزند نورمحمد نوادۀ محمدرفیق در22 فوریه 1873م، مطابق با 3 ذی القعدة الحرام1289هـ- ق، در منطقۀ
سیالکوت لاهور در خانۀ متوسطالحالی دیده بجهان گشوده است و در1905برای کسب تحصیلات عالی عازم اروپا شد و اقامت او در اروپا سه سال بطول انجامید و این سفر در توسعه و تکمیل فکر و اندیشۀ او نقش بارزی را ایفاء نمود و سرانجام وی موفق به اخذ مدرک دکترا از دانشگاه کمبریج لندن گردید اقبال پس از دریافت درجۀ استادی از دانشگاه کمبریج و همچنین از دانشگاه مونیخ و دعوت شدن بخدمت استادی در ماه اوت سال 1908م به وطن خود مراجعت نمود و بعد از انجام خدمات ارزنده در [21/4/ 1938به عمر64 سالگی جهان فانی را وداع گفته] و در نزدیکی دروازۀ تاریخی مسجد شاهی لاهور دفن گردید.(2)
عادات و خصایل علامه اقبال
اقبال باآنکه یکی از شخصیتهای برجستۀ عصر خود بود ولی زندگی بسیار ساده و درویشانۀ داشت و از تعریف و تمجید دیگران هیچ وقت خوشش نمیآمد او به فکر غذا و لباس نبود، از هر لحاظ بینیاز بنظر میرسید و بیشتر وقت خود را صرف مطالعه می نمود و بسیار کمخور و کمخواب بود.
اقبال همیشه از کبر، غرور، هوا، هوس و شهرت طلبی دوری میجست و تواضع و فروتنی را هیچ وقت از دست نمی داد؛ چنانچه زمانیکه یک آموزشگاه نظامی بنام اقبال نام گذاری گردید و او از این جریان مطلع شد نامۀ به اولیاء امور آن آموزشگاه نوشت ودر آن چنین اظهار داشت: آموزشگاه نظامی را به نام یک شاعر عامی نام گذاری کردن چندان درست به نظر نمیرسد پیشنهاد بنده این است که اسم آن آموزشگاه بنام «آموزشگاه تیپو» نام گذاری شود زیرا تیپو آخرین سرباز مسلمان هندوستانی بوده وبیمورد است که مسلمانان او را به این زودی فراموش کنند(3)
نگاه اقبال; به وحدت و انسجام امت اسلامی
علامه اقبال; شخصیت عالی نظر و والا مقامی بوده که همه جهان اسلام را یک پارچه و متحد میدانسته و همیشه به فکر وحدت، انسجام، استقلال و آزادی مسلمانان از زیر تسلط و سیطرۀ استعمارگران ومتجاوزین بوده است و رمز موفقیت وآزادی آنها را در اتفاق، وحدت، انسجام و احیای خلافت اسلامی دانسته و سعی مینمود تا مسلمانان را از خواب غفلت بیدار نموده و به مبارزه پیگیر و بیامان در مقابل تجاوزگران قرار دهد به همین منظور همیشه در سرودههایش مؤمنان را به وحدت، یکپارچگی، خود شناسی و خود کفایی فرا خوانده و از تشتت، پراکندگی، و تقلید کورکورانۀ غرب بر حذر داشته است که بعضی از آن سروده هایش را طور نمونه بیان می داریم.
نظر علامه اقبال; در مورد ایجاد خلافت
علامه اقبال; از نظامهای شاهی که توسط حکام ستمگر بر مردم تحمیل می شوند اعلان بیزاری نموده و مسلمانها را به خاطر اعادۀ حیثیت و تثبیت جایگاه شان در بین ملل جهان، به ایجاد خلافت اسلامی که نماد وحدت و انسجام امت اسلامی میباشد تشویق و ترغیب نموده چنانچه در این مورد سروده است.
خلافت برمقام ما گواهی است __ حرام است آنچه برما پادشاهی است.
ملوکیَّت همه مکر است و نیرنگ ____خلافت حفظ ناموس الهی است.
در افتد با ملوکیت کلیمی _____________ فقیری بی کلاهی، بی گلیمی.
گهی باشد که بازی های تقدیر__________بگیرد کار صَرصَر از نسیمی.(4)
علامه اقبال; در این سروده اش بر اهمیت و ارزش خلافت اسلامی اشاره نموده و گفته است: خلافت تثبیت کنندۀ مقام و جایگاه اسلام و مسلمین در بین سایر امم بوده و میتواند که سرنوشت این امت را رقم زده و شأن و شوکت از دست رفته اش را دوباره به وی برگرداند نه پادشاهی؛ چون پادشاهی مخالف این مقام و جایگاه برای مسلمانها می باشد لذا پادشاهی باروحیۀ اسلام و مسلمین سازگاری ندارد؛ زیرا پادشاهی سراسر مکر، نیرنگ و فریب است در حالیکه خلافت حفاظت کنندۀ مقدسات الهی میباشد.
سپس جهت اثبات مقابلۀ شاهان با سخن حق و وحی الهی به داستان واقعی فرعون و موسی علیهالسلام اشاره نموده؛ چنانچه فرعون افزون براینکه سخن حق و وحی الهی را نپذیرفت در برابر موسی علیهالسلام قد علم نموده و به مقابله و مجادله پرداخته؛ گرچه از نگاه قدرت ظاهری هیچ تناسبی در بین موسی علیهالسلام و فرعون وجود نداشت مگر به علت اینکه سخن موسی علیهالسلام حق و پشتیبانش الله تعالی بود سرانجام موسی علیهالسلام با وجود عدم امکانات بر فرعون و فرعونیان پیروز گردید.
البته این پیروزی و موفقیت مطابق خواست، اراده و تقدیر الله بوده است چون فقط اوتعالی می تواند که توسط نسیم نرم و معتدل عمل طوفان شدید و هلاک کننده را انجام دهد.
علامه اقبال; به این عقیده و باور بود که بهترین نظام حکومتی برای انسانها اعم از کافر و مؤمن نظام اسلامی می باشد؛ نظامی که منبع اصلی اش کتاب الله، سنت رسول الله و سیرۀ خلفاء راشدین باشد چون اگر چنین نظامی در جامعه حاکم و قایم گردد نه تنها حقوق انسانها تلف نمیشود بلکه حقوق حیوانات نیز رعایت می گردد و هر نظامی که بر همین مبنا استوار باشد قوی و دوامدار و هر نظامی که چنین نباشد ضعیف و زود گذر است چنانچه سروده است.
خلافت فقر با تاج و سریر است ـــ زهی دولت که پایان ناپذیر است.
جوان بختا! مده از دست، این فقر ــ که بی او پادشاهی زود میر است.(5)
علامه اقبال; در شعر فوق خلافت را تعریف نموده و گفته است: با آنکه خلیفۀ مسلمانها در ظاهر صاحب تاج و تخت می باشد اما در واقع روش و برخورد آن با مردم و زیر دستان همانند شخص فقیری است که هیچگاه خود را از دیگران بهتر و برتر نمیداند و چون راه و روش خلیفه و امیر چنین باشد بدون شک که روشی است عالی، زیبا و دلنشین و در نتیجه عمر چنین دولتی با برکت و طولانی میباشد سپس علامه اقبال; جوانان نیکبخت را [که به مقام امارت و خلافت میرسند] مورد خطاب قرار داده که روش فقر را اختیار کنند چون عمر خلافت با فقر طولانی و عمر پادشاهی با ظلم و ستم بی برکت و زود گذر است.
نظر علامه اقبال; در مورد نظامهای شاهی
علامه اقبال; به حکومت الله و خلافت اسلامی معتقد بوده و خلافت اسلامی را تضمین کنندۀ عدل و انصاف، تحکیم بخشندۀ نظم، امنیت و تأمین کنندۀ حقوق باشندگان جامعۀ بشری می دانست و چنانچه نظام های شاهی را تأیید نمیکرد همچنان نظامهای جمهوری که بر اساس خواست، طرح و پیشنهاد غرب تأسیس می شوند شیوۀ از شیوههای استعماری غرب بر جهانیان می دانست و بر این باور بود که وجود چنین نظامها هرگز به نفع جوامع اسلامی نبوده بلکه جوامع اسلامی را متضرر و زیانمند ساخته و عامل شقاق، نفاق و بدبختی در بین مسلمانها می باشد چنانچه در مورد چنین نظامها سروده است.
زمن ده اهل مغرب را پیامی ــ که جمهور است تیغ بی نیامی.
چه شمشیری که جانها می ستاند ــ تمیز مسلم و کافر نداند.
نه ماند در غلاف خود زمانی ـــ برد جان خود و جان جهانی.(6)
علامه اقبال; نظامهای جمهوری ای را که به خواست غربیان به وجود میآیند به شمشیر بی غلافی که خود و جهانیان را هلاک می سازد تشبیه نموده است چنانچه گفته است: پیام من را به اهل مغرب برسانید و بگویید که جمهوریت[بر اساس طرح و نظر شما] همانند شمشیر بیغلافی است که جانها را می گیرد و جهانیان را هلاک میسازد و به اندازۀ شریر است که هیچ فرقی را میان دوست و دشمن کافر و مسلمان نمیکند بلکه هرلحظه ضررش به جهانیان اعم از کافر و مؤمن می رسد و سرانجام به حدی مضر است که نه تنها دیگر انسانها را بلکه خود را هم به هلاکت میرساند.
دعوت علامه اقبال; به ترک اختلاف
علامه اقبال; به خاطر ایجاد وحدت و اتحاد، مسلمانها را به ترک اختلاف و چنگ زدن به قانون الهی دعوت نموده چنانچه سروده است.
ای که از اسرار دین بیگانه ئی __________ با یک آئین ساز اگر فرزانه ئی.
من شنیدستم زنباض حیات ____________ اختلاف تُست مقراض حیات.
از یک آئینی؛ مسلمان زنده است ________ پیکر ملت ز قرآن زنده است.
ما همه خاک و دل آگاه اوست _______ اعتصامش کن که حَبلُ الله اوست.
چون گهر در رشتهی او سفته شو ________ ورنه مانند غبار آشفته شو.(7)
علامه اقبال; در این سروده اش افراد بی علم، کم تجربه، بی خرد و تفرقه افگن را مورد خطاب قرار داده و گفته است: ای کسیکه از اسرار دین چیزی را نمیدانی و از رمز و راز آن بیگانهئی بخود آی و اگر حق طلب هستی؛ پیرو یک دین و آئین باش؛ چون من از نباض حیات شنیدم که میگفت: اختلاف تو قطع کنندۀ حیات تو و امت است و به یقین که زندگی مسلمان و پیکرۀ مؤمنان در پیروی از یک آئین و قرآن است، ما همه خاکیم و خداوند آگاه به اسرار قلبها است پس به قرآن چنگ بزن که آن طریق رسیدن به الله تعالی است ومانند گهر در رشتۀ آن درآی و صف واحدی را تشکیل بده ورنه این را بپذیر که مانند غبار متشتت و پراگنده شوی یعنی اگر اختلاف را کنار نگذارید بدانید که توسط دشمنان اسلام نیست و نابود میشوید.
مقالۀ علمی تحقیقی: سرمحقق محمدکبیر(مشفق)
فهرست مآخذ
1– محمد بقائی(ماکان). اقبال با چهارده روایت، کتابخانۀ ملی ایران فردوس تهران،1379، ص238.
2- محمد اقبال لاهوری. کلیات اشعار فارسی، کتابخانه ملی ایران، انتشارات کتابخانه سنائی، تهران،1343، ص بیست ونه- سی وهشت.
3- اسد الله محقق، علامه اقبال در ادب فارسی و فرهنگ افغانستان، تهران، الهام- 1388، ص12-14.
4- محمد اقبال لاهوری. کلیات اشعار فارسی، ارمغان حجاز، کتابخانه ملی ایران، انتشارات کتابخانه سنائی، تهران،1343، ص464.
5- همان، ص460.
6- محمد اقبال لاهوری. کلیات اشعار فارسی، گلشن راز جدید، کتابخانه ملی ایران، انتشارات کتابخانه سنائی، تهران،1343، ص464.
7- محمد اقبال. کلیات اشعار فارسی- رموز بیخودی- کتابخانه ملی ایران، انتشارات کتابخانه سنائی، تهران،1343، ص86 .
8- محمد اقبال لاهوری. کلیات اشعار فارسی- اسرار خودی- کتابخانه ملی ایران، انتشارات کتابخانه سنائی، تهران،1343، ص16.
9- محمد اقبال لاهوری. کلیات اشعار فارسی،- پیام مشرق- کتابخانه ملی ایران انتشارات کتابخانه سنائی، تهران،1343، ص203.
10- رموز بیخودی. ص76-77.
11- محمد اقبال. کلیات اشعار فارسی- خلاصۀ مثنوی- کتابخانه ملی ایران، انتشارات کتابخانه سنائی، تهران،1343، ص110.
12- محمد اقبال لاهوری. کلیات اشعار فارسی- پس چه باید کرد:- کتابخانه ملی ایران، انتشارات کتابخانه سنائی، تهران،1343، ص408.
13- پیام مشرق. ص203.
14- پس چه باید کرد. ص410.
15- پیام مشرق. ص213.
16- محمد اقبال. کلیات اشعار فارسی- جاویدنامه- کتابخانه ملی ایران، انتشارات کتابخانه سنائی، تهران، 1343، ص304.
17- جاویدنامه. ص378.
18- پس چه باید کرد.ص411.
91- جاویدنامه. ص369.
20- محمد اقبال. کلیات اشعار فارسی- بندگی نامه- کتابخانه ملی ایران، انتشارات کتابخانه سنائی، تهران،1343، ص190.
21- بندگی نامه. ص191.
Responses