ویژگیهای نظام تعلیمی در عهد نبوی
وقتی به نظامهای تعلیمیِ موجود در محیطِ خود مینگریم؛ میبیینم که خیلی از مسؤولین تعلیمیِ به شکل دیوانهوار و مبهوتشده دنبالکننده و مقلد محض روشهای تعلیمی غربی شده اند. برخی به این روشها صبغه و رنگ اسلامی داده؛ اما باز هم متأثر از فرهنگ و نظامِ تعلیمیِ غربی بوده، به طوریکه انسان نمیداند به چه کسی اعتماد کند؟! از روشِ کدام مربی پیروی کند؟! در حالیکه قرآنکریم یکی از وظایفِ مهم پیامبر صلياللهعليهوسلم را تعلیم و تربیۀ مردمان دانسته و ایشان برای مان الگوی حسنه میباشند. الله متعال میفرماید: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» (الجمعة: 2). (اوست خدایی که میان عرب امّی (یعنی قومی که خواندن و نوشتن نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت که بر آنان آیات وحی خدا تلاوت میکند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک میسازد و شریعت و احکام کتاب سماوی و حکمت الهی میآموزد و همانا پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی آشکار بودند.) و پیامبر صلیالله علیه وسلم میفرمایند: «إنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثْنِي مُعَنِّتاً، وَلَا مُتَعَنِّتاً، وَلَكِنْ بَعَثَنِي مُعَلِّماً مُيَسِّراً» (رواه مسلم). (خداوند مرا نفرستاده است تا بر مردم سخت گرفته و ایشان را در مشقت بیندازم و نه هم خواهان به ذلت افتادن کسی هستم. ولی من را فرستاده تا معلم آسانگیری برای شان باشم!).
پس چگونه منهج و روشِ پیامبرِ مهربان را ترک نموده و از غیر آن تقلید مینمایند؟! به راستی کسیکه سیرۀ پیامبر صلياللهعليهوسلم را در امورِ تعلیمی و تربیتی الگو قرار دهد؛ بدون شک نیازمندِ هیچکس دیگری نخواهد بود. و اینک به بعضی از ویژگیهای سیرتِ ایشان در حوزۀ تعلیم و تربیت میپردازیم:
- تعلیم در عهد نبوی محدودیت مکانی نداشته است؛
برخی تصور میکنند که در زمانِ پیامبر صلياللهعليهوسلم تنها دار الأرقم و مسجد نبوی شریف، مکانهای تعلیم و تربیت بودند. در حالیکه این تصور نادرست بوده و صلياللهعليهوسلم در همهجا و همه احوال؛ چه در خانه و چه در بازار، چه در سفر یا حضر، چه در مسجد و چه در بیرون از آن به تعلیم و تربیت مردم میپرداخت.
عبدالله بن عمرو بن عاص رضیاللهعنه میگوید: «پیامبر صلياللهعليهوسلم را دیدم که بر شتر سوار است و مردم از وی سوال میپرسند…». (رواه البخاری). و بدونِ شک عدم محدودیت مکانی برای تعلیم؛ سببِ فهم بیشتر دانشآموز و مداومت وی با علم خواهد شد.
- توجه ویژه به جنبۀ عملیِ تعلیم؛
زمانیکه تعلیم و تربیت محدودیت مکانی نداشته باشد؛ بدونِ شک منجر به ساختِ شخصیتهای عملی و تربیت یافته در جامعه میگردد. پیامبر در هر حالت و هر مکان؛ فرصت را غنیمت شمرده، به تربیت شخصیت ها و نمونههای عملی از اخلاق، تربیت و آگاهی میپرداخت. هیچگاه از آموختاندن و تربیت افرادِ جامعه دست بر نمیداشت. به تعلیم و تربیت ادامه داد تا دینِ خدا تکمیل گردید. و در اخیر عمرِ گرانبهای خویش وصیت نمود: «بر آموختنِ قرآن مداومت ورزید؛ قسم به ذاتِ که جانِ محمد در دستِ اوست، [فراموش كردن] قرآن سريعتر از فرار كردن شترانى است كه پاهایشان با طناب بسته شده است». (متفق علیه)
- ظرفیتسازی؛
مسجد در عهدِ نبوی؛ مکانی تنها برای نماز و موعظه نبوده است. مسجد در این عهد مکانِ تربیت و تمرینِ عملی و ارتقای ظرفیت و مهارتهای بدنیِ مشخص؛ مانند مبارزه در جهاد، راه و رسم زندگی اجتماعی و سیاسی و امثال آن بوده است. مادرِ مؤمنان حضرت عائشه رضیالله عنها میگوید: كانَ الحَبَشُ يَلْعَبُونَ بحِرَابِهِمْ، فَسَتَرَنِي رَسولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ وأَنَا أنْظُرُ، فَما زِلْتُ أنْظُرُ حتَّى كُنْتُ أنَا أنْصَرِفُ…» (رواه البخاري). (روزی حبشیها در مسجد مشغول نیزهبازی بودند. پس من هم بازیِ ایشان را تماشا مینمودم در حالیکه پیامبر صلياللهعليهوسلم من را با رداء خویش پوشانده بود. تماشا نمودم تا خسته شد و برگشتم…».
پس در آن زمان؛ وسایل آموزشی منحصر به ارائه درس به صورت شفاهی نبوده، بلکه در کنار آن دروسِ عملی برای ساخت انسانِ مسلمانِ با ایمان و دارای فکرِ صحیح و دانا به آدابِ اجتماعی و دارای توانائیهای بدنی و عقلی، موجود بوده است.
- تعلیمِ نوشتن عربی و زبانهای دیگر؛
در قضیۀ اسیرانِ بدر؛ حرص و تلاشِ پیامبر صلياللهعليهوسلم برای اینکه مسلمانان خواندن و نوشتن را بیاموزند به وضوح مشاهده میکنیم. عبد الله بن عباس رضیالله عنها میگوید: «برخی از اسیرانِ غزوۀ بدر، برای آزادیِ خویش قادر به پرداخت فدیه نبودند. پس پیامبر اسلام صلياللهعليهوسلم قیمتِ آزادی ایشان را، تعلیمِ خواندن و نوشتن برای فرزندان انصار قرار داد». (روایت احمد و حاکم)
این عملکرِ پیامبر؛ درسِ عملی برای پیروانِ ایشان بود تا اهمیت علم و دانش را دانسته و برای کسبِ آن تلاش نمایند. و در روایت دیگری ثابت گردیده است که پیامبر صلیالله علیه وسلم یکی از اصحاب را برای آموختن زبانهای اجنبی امر فرمودند.
زید بن ثابت رضیالله عنه میگوید: «پیامبر صلياللهعليهوسلم مرا امر فرمود تا زبانِ نوشتن و خواندن یهودیان را بیاموزم. زیرا ایشان فرمود: من به یهود اعتماد ندارم. پس من در مدت کمتر از نیمماه؛ زبانِ شان را آموختم. و هرگاه نوشتهای از یهود میآمد برای پیامبر میخواندم و در وقت نیاز، نامۀ پیامبر صلياللهعليهوسلم به یهود را مینوشتم». (رواه الترمذی) این عملکرِ پیامبر صلیالله علیه وسلم بیانگرِ توجهِ ایشان برای استعدادیابی افراد و جهتدهیِ مناسب آنان در رسیدن به اهدافِ مشخص و مهم میباشد.
- تعلیم تدریجی (قدم به قدم)؛
درحدیثِ جندب بن عبدالله رضیالله علیه وسلم آمده است: «ما نوجوانانِ بودیم که پیامبر به ما ایمان آموخت قبل از اینکه قرآن بیاموزاند. و بعد از ایمان به ما قرآن آموخت. پس وقتی قرآن آموختیم، ایمان ما نیز افزایش یافت». (رواه ابن ماجه) چنانچه بیان شد؛ پیامبر صلياللهعليهوسلم نخواست تا اطفال و نوجوانان همۀ قرآنکریم را به یکبارگی حفظ نموده یا هم معانی آن را بفهمند. بلکه تلاش نمود تا در ابتداء ایمان را آموخته تا چهاچوبِ و قواعدِ دین را بفهمند. بعد از آن قرآن را به ایشان آموخت تا در فهمِ علمی و عملیِ قرآن دچار مشکل نشوند.
- تنوعِ افراد در مجالسِ تعلیمی پیامبر صلياللهعليهوسلم ؛
در مجلسِ درسِ پیامبر صلياللهعليهوسلم افراد از اماکن متعدد با تفاوتهای سنی مختلف حضور داشتند. پیران، جوانان و اطفال به صورت آزادانه و بدونِ کدام حرجِ حضور مییافتند. و هریک به اندازۀ فهمِ خود میآموخت و کسبِ فیض مینمود.
حضرت سهل بن سعد رضیالله عنه میگوید: «برای رسول الله صلياللهعليهوسلم نوشيدنی آورده شد؛ ایشان درحالی از آن نوشيد که سمت راستش پسربچه ای بود و سمت چپش تعدادی بزرگسال بودند. ایشان به آن پسربچه فرمود: «أَتَأذَنُ لِي أنْ أُعْطِيَ هؤلاء؟ «آيا به من اجازه می دهی ابتدا به اينها بدهم؟ پسربچه گفت: خير؛ ای رسول خدا، به الله سوگند هيچکس را در سهمی که از شما نصيبم شده، بر خود ترجيح نمی دهم. لذا رسول الله صلى الله عليه وسلم ظرف را به دست آن پسر داد.
در این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم از پسربچه ای اجازه می گیرد تا قبل از او، نوشیدنی را به افراد بزرگسال بدهد. به این معنی که اطفال احترام میشدند و از آنان مشوره گرفته میشد.
- تعلیم عملی-تطبیقی؛
بدونِ شک آموزش عملی و تطبیقی دارای تأثیرِ فراوان است؛ چه برای اطفال و چه برای بزرگسالان. در داستانِ صلح حدیبیه میبینیم که پیامبر صلياللهعليهوسلم برای اینکه صحابه را وادار به تبعیت از فرمانِ خود کنند، خود به تراشیدن سر و ذبحِ قربانی مبادرت ورزیدند.
- مراعاتِ احوال شنوندگان (دانشپژوهان) و تنوعِ استفاده از وسایل تعلیم؛
در روایاتِ مختلف ثابت است که پیامبر صلياللهعليهوسلم در جوابِ یک سوال، جوابات متعدد به افراد مختلف نظر به خصوصیت و اوضاع آن افراد ارائه دادند. آنگاه که مردِ نزد پیامبر آمده و میگوید: مرا وصیت کن ای پیامبر! فرمودند: خشمگین مشو!. در جواب همان سوال به فرد دیگری فرمودند: تقوی الهی را پیشه کن!. و به شخصِ سوم فرمود: لعن و نفرین نگو!. بناء، واضح گردید که ایشان در تعلیم و تربیتِ صحابه، روشهای مناسب با احوال، فهم و خرد هریک را انتخاب نموده و عملی مینمودند.
در خاتمه؛ برای هر مربی و معلم لازم است تا تلاش نمایند روشهای تعلیم نبوی را سرلوحۀ کارِخویش قرار دهند. زیرا پیامبر همانطور که در دیگر امورِ دین الگو و نمونه است، در نظام تعلیم و تربیت نیز الگوی حسنه و نیک میباشد. خداوند متعال میفرماید: «لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» (الأحزاب 21). (همانا در [زندگی] پیامبر برای شما الگوی حسنه است. برای کسیکه رضایت الله و رستگاری در آخرت را آرزو دارد. و الله را به کثرت یاد میکند).
نویسنده: رقیه محمد
مترجم: عبدالرحمن رسولی
پاسخ ها