مدیریت نوآوری در سیرت رسول اکرم
ممکن است برخی تعجب کنند که رویکرد رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم بر همه ارکان و مؤلفههای سبک رهبری بدیع استوار بود که از نوآوری در عالیترین سطوح آن حمایت و تشویق میکرد. شاید یکی از بزرگترین جنبههای شخصیت رهبریٍ درخشان ايشان این باشد که توانست به سادگی و به آسانی انرژیهای خلّاقانه و نوآورانه همراهانش را با توجه به تواناییها و سطوحشان آزاد کند و هر یک از آنها را به استفاده از ذهن و اندیشۀ خود وادار کند و با بالاترین سطوح کارایی و اثربخشی فردی و سازمانی در خدمت ایدهای باشد که به آن اعتقاد داشت. آنحضرت از هر یک از یارانش رهبری برجسته در حوزۀ کاری خود ساخت، با احساس مسئولیت عالی، با تمام وجود و وجدان خود در کار برای ایدۀ خود غوطهور شد، مشارکت کرد، خلق کرد و بدون انتظار برای ارائۀ ایدهها و نظرات خود پیشقدم شد، بدون آن که او در مقابل آن انتظاری داشته باشد.
شاید این یکی از بالاترین درجات سبک رهبری بدیع باشد که نشانههای آن در چندین موقعیت ظاهر شد که معروفترینِ آنها، روز بدر و ابتکار حباب بن المنذر برای پیشنهاد مکانی برای آن بود تا لشکر اسلام به غیر از مکانی که رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم دستور داده بود فرود آیند؛ جایگاهی که حاکی از میزان احساس مسئولیت ایشان بود. مشارکت، ابتکار و اجرای اندیشه ایشان در جغرافیای جایی که انگار او فرمانده کل ارتش است و نه فقط یک سرباز معمولی.
شاید وقتی میگویم که رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم توانسته است با این افراد کارهای خارق العادهای انجام دهد – از نظر آداب، منش، سطح تمدن و تواناییهایشان ـ از حقیقت فراتر نروم. آنها از پرتعدادترین، مجهزترین، سازمان یافتهترین و متمدنترین کشورهای اطراف خود یعنی دو کشور فارس و روم پیشی گرفتند، آنها در آن زمان بزرگ بودند و این چیزی است که من واقعاً معیار موفقیت آنها میدانم.
نبرد احزاب
اگرچه زندگینامۀ آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم مملو از جلوههای روش جدید است، من فقط به اشاره به یک موقعیت اکتفا میکنم و آن فتح احزاب است و سعی میکنم در برخی از جنبههای مدیریت ایشان صلیاللهعلیهوسلم مبتکرانه و خلاقانه که در ذیل نمایان میشود، بپردازم:
- مدیریت جنبۀ شناختی و اطلاعاتی:
از متن شرح حال این نبرد چنین بر میآید که اطلاعاتی به دست رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم رسیده بود که یهودیان قصد داشتند مشرکان را تحریک کنند و به تعداد زیاد در کنار آنها علیه مسلمانان قرار بگیرند. این اطلاعاتی که رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم به دست آورده بودند دقیق و به موقع بوده است و شاید همین امر ایشان را در تصمیمگیری برای مقابله با خطر پیشرو مصمم کرد. آنگاه آنچه مهمتر از رسیدن اطلاعات است، استفاده و انتشار صحیح آن است تا همۀ کارکنان سازمان، آن را بدانند تا همگی برای قیادت در یک سطح دانش باشند. بنابراین رسول الله صلیاللهعلیهوسلم ابتکار عمل را برای برگزاری یک جلسه مشورتی فوری که اکنون «طوفان فکری» نامیده میشود، به عهده گرفت. ایشان این اطلاعات را برای همۀ مسلمانان ذکر کرد و آنها را از ماهیت خطر پیشرو و میزان مشکلی که در معرض آن قرار خواهند گرفت، آگاه کرد و از آنها خواست نظر و اندیشه خود را برای مقابله با آن در میان بگذارند.
شاید این ویژگی، از خاصترین ویژگیهای مدیریت شناختی و مشورتی را در خود داشته باشد، که به دنبال مدیریت ذهن و افکار افراد در آن است، نه فقط جسم آنها، و با ایجاد احساس مسئولیت و غوطهور شدن در مشارکت، انرژیهای خلّاقانه و نوآورانۀ آنها را شکوفا کند و این چنین نیز شد.
- ایدۀ نوآورانه:
در سادهترین معنای آن، نوآوری به عنوان یافتن راهی جدید و غیر معمول برای رسیدن به همان هدف تعریف میشود. این همان چیزی است که در آن فضای خلاقانهای که رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم برای اصحاب خود ایجاد کرده بود، واقع شد. به محض اینکه جرقّه این ایدهها زده نشده بود، فکری به ذهن یکی از اصحاب ناشناس در آن زمان رسید که قبل از بروز بحران به سختی از بردگی رهایی یافته بود. او سلمان فارسی رضیاللهعنه بود که به کلی در ذهن و فکر خود غوطهور شده بود. با تمام وجدان و هستی و ذهن و فکر و احساسش در آن فضایی که فرد عادی به یک شرکت کننده و آغازگر خلّاق و مبتکر تبدیل شد.
ایدۀ بدیع او – که در آن زمان در بین اعراب رایج نبود – حفر خندق در قسمتی بود که از آن قسمت میشد در شهر نفوذ کرد، که بین دو تپه مرتفع قرار داشت و مشغلۀ فکری مسئولانه بر اساس مطالعه و آگاهی از جغرافیای منطقه و اجرای آن، ذهن و فکر خود را برای حل مشکل به کار گرفت، گویی تنها مسئول حل آن است. چه ایدۀ موفق و درستی بود که کفۀ سنگین ترازو را تبدیل کرده و ضعف مسلمانان را به قوت و قوت مشرکان را به ضعف تبدیل کرد. غافلگیری راهبردی را که به حساب نیاورده بودند، برایشان به ارمغان آورد. نقشهها و برنامهریزیهایشان را وارونه کرد. آنها را به جای حمله در موقعیت دفاع قرار داد و باعث شد برتری تعداد و تجهیزاتی را که از آن لذت میبردند از دست بدهند.
- استفاده از فرصت و استفادۀ بهینه از انرژیهای خلّاق افراد:
مسلمانان توانستند – با اندیشۀ الهامبخش و بدیع سلمان فارسی رضیاللهعنه ـ جلوی تهدید مشرکان را بگیرند و آن را محدود کنند، اما تهدید یهودیان پابرجا بود، چون آنها در مرحله اول باعث احزاب بودند و مشرکان را جمع کرده بودند و خانههایشان در پشت سر مسلمانان قرار داشت و آنها پشت شهر را باز کرده بودند، اگر مشرکان را به شهر راه میدادند و این تنها راه برایشان بود؛ مسلمانان در خطرناکترین وضعیت ممکن قرار میگرفتند. این در حالی است که بین مسلمانان و یهودیان عهد و پیمانی بسته شده بود که اجازه ندهند هیچ یک از آنها مورد تهاجم دیگری قرار گیرند، اما رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم میداند که هیچ عهد و تعهدی بین یهودیان وجود ندارد. آنان قاتلان انبیا هستند، خداوند متعال می فرماید: «أَوَ كُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ» (بقره:100) «آیا(چنین نیست) هرگاه آنها پیمانی بستند گروهی از آنان آن را دور افکندند؟! بلکه بیشترشان ایمان نمیآورند.» و تنها کسانی به آنها پناه میبرد که متوهم است. تصمیم خود را نسبت به آنها صرفاً بر اساس سوء ظن و حدس نگذاشت، بلکه از طریق هیئتی که برای آنها فرستاده بود، خیانت، فخرفروشی و بداخلاقی آنها را تأیید کردند.
خطرناکترین وضعیت در این بحران اینجا بود، اما از لطف خداوند متعال فرصت بزرگی پدید آمد که اسلام آوردن یکی از مشرکان غطفان به نام نعیم بن مسعود بود و نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم آمد و مسلمان شدن خود را اعلام کرده و خود را تحت کنترل و رهبری او قرار داد.
رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم با درایت و نبوغ رهبری و خوش رفتاری و بهرهگیری از نیروی خلّاق و ابتکاری فردی که مسلمان شدن خود را اعلام نمیکرد تا زمانی که بر او اعتماد حاصل شود و او را به انجام یک کار فکری توجیه نمود که در آن آزادی عمل را برای او داد و این آزادی عمل او را قادر ساخت که آن را هر طور که صلاح میداند انجام دهد. رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم به او دستور داد که مسلمان شدن خود را اعلام نکند. در میان مسلمانان، او فردی است که اگر به صفوف اعلام شده آنها بپیوندد چیزی به مسلمانان اضافه نمی کند، بلکه باید آنها را در بیرون از صفوف همراهی کند، زیرا جنگ یک حیله است همان طور که رسول الله صلیاللهعلیهوسلم فرمودند. و در اینجا میبینید که چگونه رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم از جنبه فکری و ذهنی خلاق خود موضوع را مدیریت کرد، از همان جایی که نعیم شروع کرد و رابطه «ائتلافی» میان یهود و مشرکان را از بین برد و بذر شک و تفرقه بین آنها کاشت تا قرارداد و اتحادشان به هم بریزد، تا نقشه آنها شکست بخورد و تا مشرکان بدون آنکه به مسلمانان آسیبی وارد کنند به هم دیگر برسند. همه اینها بدون استفاده از یک تیر و یا هدر دادن خون، بلکه با اجرای اندیشه و استفاده از ذهن با بالاترین میزان اثربخشی و خلاقیت صورت گرفت.
اتحادی ملعون و حیلهای هوشمندانه!
نعیم به عنوانی فردی که خیرخواه یهودیان است به یهودیان یادآور شد که مشرکان میروند و آنها را به حال خود رها میکنند و آنها را به محمد میسپارد تا او از آنها انتقام کاری را که انجام دادهاند بگیرد، پس از او مشورت خواستند؛ فرمود: از فرزندانشان گروگان بخواه، اگر فرزندانشان را به گروگان پیش شما گذاشتند راست میگویند، وگرنه قصد خیانت به شما را دارند، پس از آنان برحذر باش و آنان را نگذار تا از سمت شما وارد شهر شوند.
سپس رو به مشرکان کرد و به عنوان یکی از آنها به آنها گفت: یهودیان از کار خود پشیمان شدند و از انتقام محمد ترسیدند و خواستند با گرفتن بهترین فرزندان شما با او آشتی کنند و امنیت خود را حفظ کنند و صداقت خود را به او ثابت کنند. مشرکان تعجب کردند، اما او ادامه داد و گفت: آنها را بیازمایید تا پیش از آنها وارد شهر شوید و خواهید دید، همانا مشرکان وقتی از یهودیان خواستند آنچه را که نعیم گفته بود، درست یافتند و بلافاصله نپذیرفتند. یهودیان متقاعد شدند که نعیم در مورد آنها صادق است و اجازه نداد مشرکان وارد شهر شوند و متفرق شدند و این اتحاد ملعون با این ترفند هوشمندانه و بدیع از بین رفت. خطرناک ترین مانع در این تهاجم با تلاش یک فرد عادی که بهترین چیزی را که یک فرمانده میتوانست برای دستیابی به بالاترین سطوح خلاقیت در عملکرد خود به کار گیرد، انجام داد.
- ایستادگی بر حقایق:
رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم به مجرد حدس زدن اینکه مشرکان ممکن است بعد از آن چه تصمیمی بگیرند- خواه بروند یا به محاصره ادامه دهند یا به هر طریقی حمله کنند – بسنده نکرد و تا اینکه فهمید و حقایق وضعیت آنها را دانست و تصمیم آنها را متوجه شد تا موضع خود را بر یقین قرار دهد … او میخواست کسی را بفرستد تا اخبار آنها را برای او بیاورد، با رفتن نزد آنها و آمیختن با آنها به گونه ای که گویی یکی از آنهاست و بدون آنکه کسی متوجه شود، بداند چه میاندیشند، سپس باز گردد تا به رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم اطلاع دهد. حذیفه بن الیمان رضیاللهعنه پس از رحلت رسول الله صلیاللهعلیهوسلم این داستان را برای یکی از جوانان مسلمان نقل کرد. زمانی که رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم میخواست شخصی را برای این مأموریت مأمور کند، اما به دلیل سرمای شدید، خطر، گرسنگی، ترس و محاصره طولانی هیچ کس جواب نداد و حاضر نمیشد… تا اینکه حذیفه بن الیمان را شناسایی کرد پس برخاست و به صف مشرکان رفت و چنانکه میگوید: در میان گروهی از آنان نشستم که ابوسفیان نیز آنجا بود و هوا بسیار سرد بود پس ابوسفیان گفت که هر یک از شما با فرد کنار خود آشنا شوید پس حذیفه اول شروع کرد و پرسید که شما کی هستید و آنها پاسخ دادند ولی از او چیزی نپرسیدند که این خود از هوش و درایت این صحابی بود. پس از آن ابوسفیان در مورد وضعیت نابسامان مشرکان و تمام شدن آذوقه و آنچه بادها و طوفانها انجام میدهند شروع به گفتن کرد و سرما بر آنان حاکم شد و چاره ای جز خروج نداشتند. صبح بازگشت و به رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم خبر داد تا حقایق امر را دریابد و با دانش روشن قدم بعدی را تعیین کند و تا اینکه تصمیم خود را بر علم یقینی و واقعی استوار سازد. همه اینها از طریق ابزارهای انسانی و استفاده از افراد عادی است و نه به وسیله معجزه و کارهای ماورای طبیعت که انسان قادر به انجام آن نیست.
این الگو و سرمشق هر رهبر در هر مقامی است که بتواند به عنوان رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم مدیریت کند و انرژیهای خلاقانه و نوآورانه را در عملکرد نشان دهد و فکر را مقدم بر عمل و ذهن را بر عضله مقدم کند.
نویسنده: محمد المحمدی الماضي
مترجم: فرهاد سپهری
پاسخ ها