لحظه‌ای که حقیقت بی‌پرده آشکار می‌شود…

نحمده و نصلي علي رسوله الكريم وبعد!
برادران وخواهران عزيز!
در این جهان پرهیاهو، انسان‌های بسیاری با غرور علم یا قدرت، پرده‌ای از غفلت و انکار بر چشمان دل خود کشیده‌اند؛ کسانی که بااين همه عجائب خلقت الله جل جلاله رانشناختند، آخرت را باور نکردند، و با تمام استهزاء به دین و ایمان نگریستند. اما قرآن، با کلامی کوبنده، لحظه‌ای را به تصویر می‌کشد که این پرده کنار می‌رود: ﴿فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾ (سوره ق، آیه ۲۲) «پس پرده‌ات را کنار زدیم، و امروز دیدگانت تیزبین شده‌اند!»
آری، امروز خوب می‌بینی… اما دیگر دیر شده است. در واپسین لحظات، اعتراف به حقیقت… در بستر مرگ، آن‌گاه که پرده‌ها فرو می‌افتد و حقایق چون آتشی زبانه می‌کشند، فریادهایی شنیده می‌شود که گویی زلزله‌ای در قلب‌ها می‌افکند:

توماس پین، نویسنده ملحد، با چشمانی وحشت‌زده ناله می‌کرد: «ای خدای من! من در آستانه دوزخم! من همکار شیطان بودم! تنهایم نگذارید!»

٠ ولتر، فیلسوف طعن‌زن به دین، با درماندگی گفت: «خدا و مردم مرا رها کردند! نیمی از دارایی‌ام را بده، مرا شش ماه دیگر زنده نگه دار… من به سوی جهنم خواهم رفت!» پرستارش بعدها گفت: «اگر تمام ثروت‌های اروپا را می‌دادند، مرگ دوباره‌ یک ملحد را نمی‌دیدم؛ تمام شب با فریاد، آمرزش می‌طلبید!»
٠ سزار بورجیا، مردی سیاست‌پیشه و نیرنگ‌ساز، اعتراف کرد: «برای همه‌چیز آماده بودم، جز مرگ… و اکنون هیچ آمادگی ندارم!»
٠ دیوید هیوم، با فریاد گفت: «آتش‌ها با شعله‌هایشان مرا می‌سوزانند!»
٠ شارل نهم، شاه خون‌ریز فرانسه، در لحظه جان دادن گفت: «کسانی را که کشته‌ام می‌بینم… زخم‌های‌شان خون‌چکان است… من سرنوشت خود را می‌بینم!»

٠ آنتون لاوی، بنیان‌گذار کلیسای شیطان‌پرستی، در واپسین لحظات فریاد زد: «چه کرده‌ام؟! اشتباه بزرگی مرتکب شده‌ام!»

عزيزانم!
درسی که باید پیش از مرگ آموخت… این اعتراف‌ها، اگرچه سوزناک و تأثربرانگیزند، اما دیگر سودی برای صاحبان‌شان نداشت. چرا؟
زیرا آنگاه که چشم دل تیزبین می‌شود، وقت عمل پایان یافته است. آن لحظه، نه زمان انتخاب، بلکه زمان حساب است. و خداوند پیش‌تر هشدار داده بود: ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا﴾ «پروردگارا! مرا بازگردانید تا کار نیکی انجام دهم!» «هرگز!»  (سوره مؤمنون، آیات ۹۹-۱۰۰)

بیدارباش تربیتی:
از خواب غفلت برخیز!
ای برادر! ای خواهر! هنوز پرده از چشم ما کنار نرفته، هنوز زنده‌ایم، هنوز می‌توانیم توبه کنیم، ایمان بیاوریم، بندگی کنیم، خوبی را گسترش دهیم، و بدی را ترک کنیم.
اگر امروز نبینی، ممکن است فردا ببینی، اما دیگر نتوانی کاری بکنی! فردا که “بصرك حديد” شود، ممکن است تنها کاری که بتوانی انجام دهي، ناله‌ای حسرت‌بار باشد… ناله‌ای بی‌فایده!

دعا و نیت:
اللَّهُمَّ اجعلنا مِمَّن يَرى نُورَكَ فِي الدُّنيا قَبلَ أنْ يُبصِرَ حَريقَ النَّارِ فِي الآخرة، وَلا تَكشِفْ غِطَاءَنا إلا وَنَحنُ فِي طَاعَتِكَ، وَاجعَلنا مِنَ المُبصِرينَ قَبلَ فَواتِ الأوان.
«خدایا! ما را از کسانی قرار ده که نور تو را در دنیا ببینند، پیش از آن‌که شعله‌های آتش آخرت چشم ما را بگشایند. پرده را از ما برندار، مگر زمانی که در طاعت تو باشیم، و از اهل بصیرت باشیم پیش از آن‌که دیر شود.» 

پس فلسفه، قدرت، شهرت و ثروت، هیچ‌کدام در لحظه‌ی مرگ، پناهگاه انسان نخواهند بود. پناهگاه، تنها ایمان، عمل صالح، قلب بیدار، و توبه‌ی پیش از مرگ است.
پس از هم‌اکنون، «ببین»، «بیندیش» و «بازگرد»…

الفقيرإلى الله عبدالسلام”عابد”

Related Articles

ضرورت وحدت و انسجام امت اسلامی از دیدگاه علامه اقبال

مقالۀ علمی تحقیقی سرمحقق محمدکبیر(مشفق) 18/5/1402کابل افغانستان ضرورت وحدت و انسجام امت اسلامی از دیدگاه علامه اقبال الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ  وَالعَاقِبَةُ لِلمُتَّقِینَ وَالصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ…

پاسخ ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *