فقه واقع؛ نگاهی نو به پیوند دین و زندگی

در طول تاریخ اسلام، زمانی که فقیهان بزرگ اسلام به شکوفایی رسیدند، یکی از رموز این موفقیت، توانایی آنها در هماهنگ ساختن احکام دین با شرایط واقعی زندگی مردم بود. آنان فقه را نه در خلأ، بلکه در دل زندگی و واقعیتهای اجتماعی معنا میکردند. البته این به آن معنا نیست که فقیه تحت تأثیر شرایط زمانه، احکام دین را تغییر دهد یا واقعیت را بر نصوص دینی مقدم بدارد؛ بلکه مقصود آن است که فقیه میکوشد حکم خداوند را در پرتو شناخت درست از شرایط جامعه تطبیق دهد. علما این کار را «تحقیق مناط» مینامند، یعنی کشف دقیق موضوع حکم در بستر واقعیاش. ابنقیم رحمهالله از دانشمندان برجسته اسلامی، میگوید: فقیه زمانی به درستی فتوا میدهد که هم واقعیت را بفهمد و هم بتواند با دانش دینیاش حکم الهی را در آن زمینه استخراج کند. او همچنین معتقد است که «واجب یک چیز است و واقعیت چیز دیگر؛ فقیه کسی است که این دو را به درستی به هم پیوند دهد.»
فقه واقع چیست؟
در روزگار ما، برخی از فقها با توجه به نیازهای جدید، اصطلاحاتی مانند «فقه واقع» را مطرح کردهاند؛ اصطلاحی در کنار مفاهیمی همچون فقه مقاصد، فقه اولویتها یا فقه موازنات. فقه واقع یعنی فهم درست و عمیق از حوادث و تحولات جامعه، و تلاش برای استنباط حکم شرعی متناسب با آن شرایط، بدون تغییر در اصول دین.
به بیان سادهتر، فقه واقع به ما میگوید:
- باید در برخورد با مسائل جدید، همه جزئیات و شرایط واقعی آن را شناخت.
- فقیه باید با در نظر گرفتن اهداف کلی شریعت، احکامی متناسب با زمان و مکان ارائه دهد.
- فقه واقع، تنها احکام اجتهادی را متناسب با تغییرات زمانه بررسی میکند و به احکام قطعی دست نمیزند.
چرا فقه واقع اهمیت دارد؟
فقه واقع به ما کمک میکند تا نشان دهیم دین اسلام برای همه زمانها و مکانها پاسخ دارد. همچنین:
- زندگی فردی، اجتماعی و حکومتی را به احکام شرعی پیوند میزند؛
- تفاوت شرایط و عرفها را در نظر میگیرد؛
- از تحجر جلوگیری میکند و مانع رکود در دینداری میشود.
شریعت و توجه به واقعیت
قرآن و سنت نبوی سرشار از نشانههایی هستند که نشان میدهد دین اسلام، واقعیتهای زمانه را در نظر میگیرد. برای نمونه:
- بسیاری از آیات با «از تو میپرسند» آغاز شدهاند و نشاندهنده پاسخ به مسائل روز مردماند.
- احکام شرعی مانند تحریم شراب، در چند مرحله نازل شدهاند تا جامعه توانایی پذیرش آنها را داشته باشد.
- پیامبر اسلام با توجه به شرایط و ویژگیهای مخاطبانش، سخن میگفت و دستور میداد. برای مثال، به معاذ بن جبل فرمود: چون به اهل کتاب میروی، اول آنها را به توحید دعوت کن.
- علمای اصول هم قواعدی مانند استحسان، مصالح مرسله، سدّ ذرایع، و عرف را در نظر گرفتهاند تا احکام با شرایط زمانه تطبیق یابد.
فقه واقع چه محدودیتهایی دارد؟
هرچند فقه واقع توجه به شرایط زمانه را ضروری میداند، اما این کار باید با احتیاط انجام شود:
- نباید به بهانهی نوگرایی، نصوص قطعی دین را کنار گذاشت؛
- باید فرق میان احکام ثابت (مثل حرمت ربا یا وجوب نماز) و احکام اجتهادی را دانست؛
- نباید فتاوای پیشینیان را بدون توجه به تغییر عرف و شرایط زمان، تقلید کرد؛
شریعت اسلامی، دین عقل و حکمت است، اما از بازی با احکام الهی بیزار است.
نمونههایی از فقه واقع در تاریخ
تاریخ اسلام پر است از نمونههایی که نشان میدهد فقیهان گذشته چگونه فقه را در بستر واقعیت پیاده کردهاند:
- عمر بن خطاب رضیاللهعنه، سهم مؤلفهالقلوب (نوگرایان تازهمسلمان) را حذف کرد، چون مصلحت آن از بین رفته بود.
- عثمان بن عفان رضیاللهعنه اجازه داد شترهای سرگردان را جمع کنند، بر خلاف نهی اولیه، چون شرایط جدید این کار را ایجاب میکرد.
- فقهای حنفی ابتدا دریافت مزد برای آموزش قرآن را جایز نمیدانستند، اما بعدها با توجه به ضرورت حفظ شعائر، آن را پذیرفتند.
- در زمان فتنه، فروش اسلحه را ممنوع کردند، در حالی که در حالت عادی فروش آن جایز بود.
سخن پایانی
فقه واقع به ما یادآور میشود که دین اسلام دینی زنده، پاسخگو و مبتنی بر عقل و حکمت است. علما باید در کنار شناخت نصوص دینی، با واقعیتهای زندگی مردم نیز آشنا باشند. در بسیاری از موارد، استفاده از تجربهی متخصصان علوم انسانی و اجتماعی، اقتصاد، سیاست و فرهنگ، میتواند به فقیه کمک کند تا حکمی دقیقتر و مؤثرتر صادر کند.
اگر امروز فقیهان ما، در کنار اصول فقهی، از علم روز و واقعیتهای جامعه بهره بگیرند، میتوانند نشان دهند که اسلام، دینی جهانی و همیشگی است؛ دینی که برای هر زمان و مکان حرفی تازه دارد.
تهیه و ترتیب: خیرالله محمدی
پاسخ ها