دعوت اسلامی … بین عمل فردی و جمعی
کافی نیست که اسلام را تنها در قلبهای خود و در واقعیت محدودمان برقرار کنیم، بلکه باید تمامی تلاش خود را برای برپایی اسلام در واقعیت زندگی عمومی به کار بگیریم… واقعیت جامع و نامحدود مردم. این نخستین حقیقت در مسئلۀ دعوت اسلامی در تمام عصرها بوده و مسئولیت همۀ دعوتگران الی الله، در امروز و فرداست. گریزی از آن نیست و راه فراری وجود ندارد. این سرنوشت قطعی ماست و مسئلهای سرنوشتساز برای همۀ اسلامگرایان است.
اما راه دعوت پر از خطرات است؛ راهی سخت، طولانی و دشوار، سفری خستهکننده و سنگین بر نفس شتابان به سوی بدیها. با این حال، هیچ پناهی جز خود راه وجود ندارد. این سنت خدا در خلقش است و تو هرگز تغییری در سنت خدا نخواهی یافت.
ضروری و حتمی است که فعالیت اسلامی سخت باشد و تنها افرادی با عزمی راسخ، نیتهای نیک و ایمانی خالص و صبری زیبا بتوانند آن را تحمل کنند. هر چه فاصله میان اسلام و مردم بزرگتر شود، به همان اندازه فعالیت اسلامی سنگینتر، سختتر و طاقتفرساتر میشود.
ماهیت دعوت اسلامی اقتضا میکند که در ابتدا بر یک کلمۀ مشترک گرد هم آییم و در عرصۀ ایمان به حقانیت این دین برای هدایت، اتحاد داشته باشیم. پیوندی که نخست در عشق به خدا و اخلاص در کار برای دین او و وفاداری به تعالیم و اصول اسلام تجسم مییابد، و دوم در هماهنگی و انسجام و همافزایی میان تلاشها؛ وگرنه تلاشها پراکنده و بینتیجه خواهد بود.
دعوتی را تصور کنید؛ مثلا دعوت اسلام، توسط افرادی به صورت پراکنده انجام شود که یکدیگر را نمیشناسند؛ ابزارهایشان متفاوت است، روشهایشان متضاد و درجات موفقیتشان ـ البته اگر موفقیتی ممکن باشد ـ متفاوت است. تصور کنید این دعوت مبارک توسط عناصری با این ویژگیها انجام میشود؛ آیا در میان این حجم عظیم از دعوتها و مکتبها و اعتقادات راهی برای خود باز خواهد کرد؟ و چرا دور برویم، در حالی که واقعیت دعوت اسلامی پیش روی ماست، که تصویری است مجسم از این جهتگیری نابهنجار در سبک دعوت به سوی خدا. آیا طرحی متحد برای کار وجود دارد که دعوتگران مسلمان در شرق و غرب جهان اسلام از آن پیروی کنند؟ قطعاً نمیتوان به موفقیت تلاشهای مخلصان و تحقق امید بزرگ یعنی برپایی جامعه اسلامی اطمینان داشت اگر دعوت در این جهتِ پراکنده ادامه یابد.
برخی از نویسندگان اسلامی هستند که وقت خود را به راهاندازی حملات کلامی و نوشتاری علیه برادران دینی و دعوتی خود سپری میکنند. ما در مجلات اسلامی و حتی روزنامههای روزانه، مقالاتی از نویسندگانی میخوانیم که سهمی در عرصه دعوت اسلامی دارند و به نوعی به نویسندگان دیگر که در جهاد و اخلاص برای این دین چیزی از آنها کم ندارند، حمله میکنند. حتی کتابهایی نیز منتشر میشوند که هدفشان حمله به این نویسنده مسلمان یا آن دعوتگر یا اندیشمند است… چه کسانی به اینها حمله میکنند؟! غالبا افرادی که خود وظیفه دعوت و تبلیغ را در این میدان یا آن عرصه بر عهده دارند. آیا با این روش نابهنجار، این تلاش هدر رفته و این انرژی پراکنده، به اسلام خدمت میشود؟!
هماهنگی تلاشها در عرصۀ دعوت اسلامی، یکی از مسائل عصر ماست. اما چه کسی مسئولیت این هماهنگی عظیم و سنگین را بر عهده میگیرد؟!
دعوت اسلامی بین کار فردی و جمعی توزیع شده و هر دو راه به کندی و سستی پیش میروند، که نمیتواند در برابر چالش عقیدتیِ عظیمی که امت اسلام با آن روبهروست، مقاومت کند.
کار فردی، در عناصری بسیار پراکنده، دور از هم، ناهماهنگ و ناتعاون نمود مییابد، و کار جمعی نیز، که توسط سازمانها و انجمنها و جمعیتهایی با شعارهای اسلامی انجام میشود، بر اساس برنامهها و نقشههایی متناقض و متضاد حرکت میکنند که به هدف بلند کردن کلمه خدا میپردازند، اما از راههای مختلف و شاخهشاخه شده که به دعوت آسیب میرساند و به آن زیان میزند.
سازمانهای اسلامی، با اینکه اندک، ضعیف و گاهی ناتوان هستند، در مواجهه با مسائل عصر، مواضع متفاوتی اتخاذ میکنند و در تعیین این مواضع عوامل زیادی از جمله مجامله، چاپلوسی و رعایت این نظام یا آن حکومت و تمجید از این حاکم یا آن دیگر، دخیل هستند. این عوامل تضعیفکننده بارها باعث ضربهزدن به برخی جنبشهای اسلامی در عمق خود شده و آنها را از هم پاشیده و تکهتکه کرده است.
برخی از این ملاحظات و عوامل در مراحل گذشته نقشی معکوس ایفا کردهاند، چرا که مجامله و رعایت شرایط و چاپلوسی بر ضد اندیشه اسلامی بوده است. پس از آن مشخص شد که مواجهه آشکار و خروج از انزوا و ورود به دنیای مردم به حکمت نزدیکتر بوده است. این بر اساس تجربه در بیش از یک موقعیت تأیید شده است، اما کدام شکل از کار اسلامی امروز سودمند و موفق است؟!
در ابتدا، بسیاری از فرضیات برخی از فعالان اسلامی را کنار میگذارم، و معتقدم که مواجهه آشکار با چالشهای عصر، راه راستتر برای دعوت به اندیشه اسلامی است.
کار فردی بیفایده است یا اگر هم فایدهای دارد، تنها در محدودیتی کم و ضعیف و نحیف عمل میکند. کار جمعی به معنای «حزب» به شیوهای که در بسیاری از مکانها رایج است، نیست؛ این روش اسلامی نیست. محمد رسول خدا- صلی الله علیه و سلم – در زمان خود با جاهلیت به صورت طبیعی مقابله کرد و دعوت به اسلام باید از نقطهای آشکار آغاز شود. ما ویرانی جهان را نمیخواهیم، بلکه دعوتکنندگان به خیر و اصلاح و هدایت هستیم؛ پس چرا باید پنهان شویم؟ و چرا باید چهره خود را مخفی کنیم؟!
آیا حق به گفتن سزاوار نیست؟ و آیا راهی جز مواجهه مردم با حق وجود دارد؟ در زندگی آشکار خود، کار جمعی باید راه پیامبر خدا، صلی الله علیه و سلم، را در دعوت دنبال کند، و چه کسی سزاوارتر به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و سلم است؟
بررسی شیوههای دعوت اسلامی در آغاز آن میتواند ما را به مناسبترین و درستترین راههای دعوت امروز رهنمون کند؛ زیرا شرایط کنونی ما با دوره پیامبر، صلی الله علیه و سلم، پیوند دارد یا بهتر است بگوییم شباهتهایی بین آنها وجود دارد. تمرکز بر آزادسازی عقیده از آلودگیها و تأثیرات جاهلیت، زمینهای حاصلخیز برای دعوت است.
پس ای سپاهیان خدا… به قلبهای مردم بروید، آنها را از شرک و بتپرستی مدرن پاک کنید؛ به افکارشان بروید، انحراف فکریشان را اصلاح کنید؛ به جانهایشان بروید، به آنها اطمینان و آرامش و گرمای ایمان و قدرت اعتقاد را هدیه دهید.
با کار جمعی، با گرد آمدن بر یک کلمه مشترک، با همیاری و همکاری و عشق در راه خدا، با اخلاص در کار برای دین او و وفاداری به تعالیم و اصول اسلام، با این همه دلایل، ما با امت گمراه روبهرو میشویم… امت فاسق… امت کافر یا منحرف.
سازماندهی به نظر من- این نظر شخصی من است، ممکن است اشتباه کنم و ممکن است درست بگویم- نوعی توافق ضمنی برای کار برای اسلام است؛ یعنی توصیه به کار اسلامی، تعهد به دعوت به سوی خدا، به دور از لغزشها و تنگناها، به دور از شبهات. پس مسلمان فقط اسلام خود را به دوش میکشد، چرا باید خود را درگیر چیزی کند که کارش را متوقف میکند و راه دعوت را به رویش میبندد تا امت به خاطر نبود کسی که حقیقت را به آنها نشان دهد، گمراه شود؟
نویسنده: عبدالقادر الإدريسي
مترجم: خیرالله محمدی
پاسخ ها