حكمت در دعوت اسلامي

با حمد و ثناي بی‌پایان به پيشگاه الله مهربان كه به انسان منت نهاد و نعمت تعقل و تفكر، تدبر و انديشيدن عطا فرمود. و با درود بي پايان به روان پاك و تابناك آخرين منجي عالم بشريت حضرت محمد مصطفي صلی‌الله‌علیه‌وسلم و آل و اصحاب گرامی‌اش.

دعوت الی الله، راهی است که رسولان پیموده و در آن راه با سختی‌ها، ممانعت‌ها، سرپیچی و مظالمی از سوی گروه‌های سرکش و طغیان‌گر برخورد نموده‌اند.

با آنهم خداوندِ متعال به پیامبرش صلی‌الله‌علیه‌وسلم دستور می‌دهد ک از حکمت، در راه دعوت کار بگیرد. الله متعال می‌فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‌ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (یوسف: 108) «بگو: راه و روش من اين است که همگان را به سوی الله (خداوند واحد يكتا) دعوت كنم از روي آگاهي و بصيرت، خود و پيروانم همهء مردم جهان را به سوي اين طريقه می‌خوانيم خداوند پاك و منزّه است از هرگونه عيب و نقص و شبيه و شريك، و من از مشركان نيستم».

يكي از عوامل ضعف و رکود حركت در دعوت اسلامي، عدم آشنائي برخي از مربيان و دعوت‌گران و مبلغان، از رهنمودها و نحوۀ عمل پيامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم و شيوه‌هاي حكيمانه و ابزاری است كه ايشان در راه دعوت و اصلاح بكار می‌گرفتند. از اينجاست كه مربيان و دعوت‌گران بايد شيوه‌هاي اصلاحي آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم و نحوۀ برخورد ايشان با مردم و اعمالِ زشتِ‌شان را فراگيرند و به این الگوی حسنه اقتداء و تأسي نمايند.

 

مفهوم حكمت:

حکمت از واژه «حَکَمَه» مشتق شده و به معنی گذاشتن هر چیزی در جای خودش است، و این تعریف عام بوده اقوال، افعال و سایر تصرفات را شامل می‌شود. و چون مراد ما از حکمت در اینجا حکمتی است که دعوتگر باید به آن متصف باشد لذا غالبا یا حکمت در گفتار است آن هم در وادی علم و موعظه و یا حکمت در برخورد با دیگران است به منظور تشویق آنها به نیکی و بازداشتن از بدی.

بنابراین حکمت معرفتی است پاک و بری از شائبه اشتباه و بقایای جهل و نادانی به هنگام تعلیم و تهذیب مردمان و اصلاح رویکردهای‌شان.

 

مفهوم دعوت دعوت:

 علمای اسلام دعوت را به اشکال گوناگون تعریف نموده اند که از جمله بعضی مهم آنرا ذیلاً بیان می‌نمایم:

«الدعوة هی نداء الحق للخلق لیوحدوا المعبود ولیعبدوا الواحد حنفاء لله غیر مشرکین متبعین غیر مبتدعین». دعوت ندای خالق برای مخلوق غرض به یگانه یاد کردن معبود وعبادت ذات یگانه او در حالیکه دوری از شرک جسته، متابعت کننده بوده نه بدعت کار می باشد.

«الدعوة هی نشر الدین وفضائله واظار کلمة الله واجلاء محاسن الاسلام، تحبیب الایمان الی النفوس وتزیینه فی القلوب وتکریه الکفر والفسوق والعصیان». دعوت عبارت از نشر دین همراه فضایلش واظهار کلمه حق وروشن و واضح ساختن خوبی های اسلام، محبوب گردانیدن ایمان به نفس ها وزینت بخشیدن آن به قلب ها وبد وا نمود کردن کفر، فسق ونافرمانی می باشد.

 

مشروعيت دعوت اسلامي:

دعوت یکی از وجیبه های اساسی مسلمانان بوده که هر کس به اندازه طاقت وتوانای خود به ادای آن مبادرت می ورزد ولهذا مشروعیت این وجیبۀ بزرگ اسلامی را توسط دلیل های ذیل ثابت می نماییم:

 قرآن کریم: در قرآن کریم آیت های متعدد وجود دارد که بر مشروعیت دعوت اسلامی تاکید می نماید. خداوند متعال می‌فرماید: «ادْعُ إِلى‌ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» (نحل:125) «با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسى بهتر مى‏داند چه کسى از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت‏یافتگان داناتر است».

و می‌فرماید: «و لتکن منکم امة یدعون الى الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون» (آل‌عمران: 104) «یعنی باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.»

حدیث نبوی: درباره مشروعیت دعوت اسلامی از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم احادیث متعددی وجود دارد. از جمله: حدیث: «من رای منکم منکرا فلیغیر بیده فإن لم یستطع فبلسانه فإن لم یستطع فبقلبه وذلک اضعف الایمان.» (رواه مسلم) یعنی اگر کسی منکری را دید پس آنرا توسط دست خود تغییر بدهد پس اگر به این قادر نشد پس توسط زبان خود واگر به این کار هم قادر نگردید پس توسط قلب خود البته این ضعیف ترین ایمان است.

از حدیث فوق چنین استنباط می‌گردد که دعوت بالای تمام افراد جامعه واجب است به این معنی که هر طبقه جامعه به اندازه قدرت خود در قبال نشر دعوت اسلامی مسئوولیت دارند.

 

اهداف دعوت اسلامی

دعوت اسلامی دارای اهداف ذیل است غرض تحقق آن عمل کردن واجب می باشد:

1ـ ساختنِ شخصیت فردی: بر دعوت‌گر لازم است؛ مهم‌ترین هدف دعوت‌اش را تکوین شخصیت فردی خود دانسته و خود را با اوصاف، اخلاص، تقوی، توحید واقعی، اخلاق و امثال آن آراسته سازد.

2ـ تربیت خانوادۀ مسلمان: بعد از اینکه فرد مسلمان خویشتن را تربیت نمود، پس لازم است به تربیت خانواده خویش بپردازد. زیراکه خانواده اولین مدرسه ایست که فرزندانِ مسلمان در آن تربیت یافته و وارد اجتماع می‌شوتد.

3ـ ساخت جامعه اسلامی: دیگر از اهداف دعوت اسلامی ایجاد یک جامعه اسلامی خالی از خرافات و بدعات می باشد. البته این مسئولیت تنها بر دوش دعوت‌گران نبوده بلکه تمام اقشار جامعه در آن سهیم می‌باشند. چنانچه خداوند می فرماید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا…» (بقره:143) «همان‏ گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه‏اى قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط وتفریط;) تا بر مردم گواه باشید; و پیامبر هم بر شما گواه است…».

 

عوامل حكمت در دعوت:

اینک به برخی صفاتی که شایسته است فردِ دعوت‌گر به آنها آراسته گردد؛ اشاره می‌شود.

تقوي: مراد از تقوی؛ انجام اوامر الهی، ترک منهیات و آراسته شدن به صفات اهل ایمان است. تقوی و پرهیزگاری در برابر خدا چنانچه نصیب انسان گردد، قلب را نورانی و ادراک و احساس را پویا کرده، صاحب آن به وسیله تقوی؛ حقیقت را شناخته و به وسائل و اسلوب‌های صحیح و سازگار با ظروف، احوال و اشخاص آگاهی می‌یابد. الله متعال می‌فرماید: «…وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا» (طلاق: 4) «و هر کس تقواي الهي پيشه كند خداوند كار را بر او آسان می‌سازد. و همانا اولیای خدا هستند که پرهیزگارند.»

اخلاص: اخلاص امرِ مهم و بزرگی است که نتیجه همۀ اعمال به آن وابسته است. و هر کس این صفت را در خود محقق سازد؛ لذتِ واقعی ایمان و عملِ صالح را درک خواهد نمود.

و گروهی که بیشتر از همه باید در طلب این خصلت باشند و بیشتر از همه به آن نیاز دارند؛ علماء و دعوتگران هستند.

امام غزالی در کتابِ خود « احیاء علوم الدین» می‌گوید: «دعوتگر به هنگام دعوت؛ عزت نفس خود را که ناشی از علم و دین و ذلّت غیره را که ناشی از جهل و کوتاهی است می‌بیند. و چه بسا که هدفش از دعوت اظهار این برتری خویش بر دیگران و خوار کردن مدعو باشد. و از این طریق، مدعو ـ ولو بصورت ناقص ـ به جهل خود و فرومایگی جاهلان و کوتاهی خویش و سوء حال خویش و امثال خود، می‌نگرد». و در ادامه گوید: «و این لغزشی بزرگ و پستیِ عظیم و فریب شیطان را خوردن است که شیطان همه را از این راه فریب می‌دهد، مگر آن کسی که خدا عیوبش را به وی شناسانده و چشم بصیرتش را به نور هدایت گشوده است؛ زیرا در برتر دیدن خود نسبت به دیگران لذت فراوانی نهفته است». (احیاء علوم الدین، 2/329).

علم: به قول اکثر اهل علم؛ مراد از «بصیرة» در آیه زیر، «علم» می‌باشد. خداوند متعال می‌فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‌ بَصِيرَةٍ…» (يوسف: 108) «بگو: این راه من است که من (مردم را) با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خوانم…».

و حسن بصری در همین مورد می‌گوید: «عاملِ بدون آگاهی؛ مثل رهروی است که راه را نمی‌شناسد».

تواضع: سرشت مردم به گونه‌ای است که استعلاء و خود بزرگ بینی را دوست داشته و چه‌بسا علتِ اصلی نپذیرفتنِ حق و حقیقت؛ تکبر می‌باشد؛ ولی تواضع، ثمرة آن، معرفت خدا و نفس خویش است.  خلیفه اول حضرت ابوبکررضی‌الله‌عنه می‌گوید: «هیچ یک از مسلمانان نباید دیگری را تحقیر نکند زیرا مسلمان کوچک ـ و پایین مقام ـ هم در نزد خداوند بزرگ و محترم می‌باشد». و خداوند خطاب به پیغمبرش محمدصلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرماید: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ…» (کهف:28) «با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و شامگاهان می‌خوانند و تنها رضاي او را می‌طلبند و هرگز به خاطر زيورهاي دنيا، چشمان خود را از آنها بر مگير…».

ابن الحاج می‌گوید: «هر کس رفعت و بلندمرتبگی می‌خواهد در برابر خدا تواضع کند چرا که عزت جز به اندازه افتادگی به انسان داده نمی‌شود».

حلم: حلم چیزی نیست جز کنترل نفس به هنگام خشم، و پناه بردن به عقل در هنگام برانگیخته‌ شدن خشم و غضب. و این چیزی نیست، جز نشانۀ قدرت و سیطره بر نفس.

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرمایند: «ليس الشديد بالصرعة إنَّما الشديد الذي يملك نفسه عند الغضب». متفق علیه – پهلوانى، به زمين زدن حريف نيست. بلكه پهلوان كسى است كه در هنگام خشم خويشتندار باشد. و هر کس از جامِ حلم نوشیده باشد؛ درجات و مراتب آن را هم می‌پیماید … صلة رحم را نسبت به کسی که از او بریده به جا می‌آود، و از ظلم‌اش درمی‌گذرد، و به کسی که درحق او بدی کرده، نیکی می‌کند.

 

نشانه‌‌های حکمت در دعوت:

نشانه اول: شناخت خُلُق و خوی مردم و اصناف مدعوین: خُلق و خوی مردم متفاوت بوده، احساسات، علم، ذکاوت، مزاج و ادراک‌شان مختلف و آرزوهای شان گوناگون است … و همین امر باعث می‌شود که دعوتگر باید به انتخاب راه [برای برقراری ارتباط و دعوت] بپردازد، و راههای مناسب برای هر یک از این سرشتهای مختلف و عقلای متفاوت برگزیند.

آری، بعضی از مردم زود خشمگین می‌شوند و برخی نرم‌خو هستند. بعضی تحصیل‌کرده و برخی بی‌سواد اند. بعضی در جامعه با قدر و منزلت‌اند و برخی دیگر فاقد آن..

در مجال و عرصه دعوت، شخصی که در صدد ایجاد ارتباط و نزدیکی با وی هستیم دوری می‌گزیند، بلکه شاید به انگیزه دفاع از خود، اذیت و آزار هم برساند، و هر کس که در تربیت دادن غیر اهلی‌ها حکمت و بصیرت به کار برد ـ إن شاء الله ـ در هدایت کردن مردم موفق خواهد بود. کسی تربیت موفقی دارد که بر جنبه خوب موجود در مردم تأکید کرده، بدون ارتکاب ریا، به خاطر عنایت و اهتمام به تربیت یافتگانش؛ اشتباهات و حماقت‌هایشان را نادیده بگیرد، تا اینکه به سرچشمه خیر و نیکی در درونشان نفوذ کند. در این هنگام تخم محبتش در دل تربیت یافتگان کاشته شده و اعتمادشان را جلب کرده است.

نشانه دوم: انتخاب اوقات مناسب و غنیمت شمردن مناسبات: انتخاب اوقات مناسب یکی از نشانه‌های بزرگ و تأثیرگذاری در دعوت است. قلب مردمان گاهی متمایل بوده و کلامت را می‌شوند. و گاهی هم پشت کرده و شما را نمی‌پذیرند. به هنگام تمایل و اقبالِ شان؛ آنان را دریابید! و به هنگامی که به شما تمایل نشان نمی‌دهند؛ رهایشان سازید.

یک مثال واقعی برای این مورد حکمت حضرت یوسف ؛ است که به هنگام تعبیر خواب آن دو جوان و ظرف مکانی خاص که زندان بود، فرصت را غنیمت شمرد و آن دو را به سوی خدای یگانه دعوت داد: رعایت همین حالات در دعوت، رعایت عرف و آداب و رسوم جاری و فهمِ خُلق و خوی مردم؛ دارای اهمیت فراوان و تاثیرگذاری بسیار می‌باشد.

نشانه سوم: مراعات اهمیت مسائل و ترتیب اولویات:

در دعوت، هم کلیات هست و هم جزئیات، هم واجبات و هم مستحبات، هم محرمات و هم مکروهات، هم قضایای بزرگ و هم قضایای کوچک … . هر کدام باید جایگاهش شناخته شده و سرجای خودش قرار داده شود. گمان می‌کنم مسأله واضح‌تر از آن باشد که نیاز به تفصیل سخن باشد. چه زیبا پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم به معاذ بن جبل هنگامی که وی را به یمن فرستاد؛ به وی آموخت که چگونه بر اساس اولویات، احکام دینی را به مردم یاد بدهد. ایشان فرمود: «به درستی که به میان قومی از اهل کتاب می‌روی و لذا اولین چیزی که باید آنها را به سویش بخوانی شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد ص است. اگر در این مورد اطاعت کردند به آنها یاد بده که خداوند در هر شبانه‌روز پنج وعده نماز بر آنها فرض کرده است. و اگر در این مورد اطاعت کردند پس به آنها یاد بده که خداوند زکات را بر آنها فرض کرده، از ثروت‌مندانشان گرفته شده و به فقرایشان داده می‌شود» متفق علیه

نشانه چهارم: چشم پوشی از لغزش‌ها و گذشت از خطاها: چشم‌پوشی از اشتباهاتِ مدعو، مادامی که راهی برای اصلاح‌شان باقی باشد؛ خیلی مطلوب است. نقل شده که در بین سلف ـ گذشتگان ـ دو برادر بوده‌اند که یکی از راه هدایت روی برگرداند. به برادرش گفته شد: آیا با او قطع رابطه نمی‌کنی و از او دوری نمی‌گزینی؟ جواب داد: به خاطر افتادنش در این اشتباه، الآن بیشترین نیازی که به من دارد این است که دستش را بگیرم و با ملاطفت و مهربانی او را سرزنش کنم و از او بخواهم که به راه خویش بازگردد.

کسی که اشتباه و یا خطائی مرتکب می‌شود، حق خودش است که کلامی دلسوزانه بشنود و با شعله امید راهش روشن گردد، تا شاید به مسیر خود بازگشته، و با یاران خوب همسفر گردد.

نشانه پنجم: نصیحت به جای رسوا نمودن: گرچه همه مباحث گذشته نصیحت را نیز در بر می‌گرفتند. ولی در اینجا به صورت خاص می‌خواهم به ذکر آن بپردازم. زیرا رعایت آداب نصیحت؛ یکی از مظاهرِ مهم حکمت در دعوت است. و نباید نصیحتِ و دعوتِ شخص به کارِ خیر؛ باعث تحقیر نمودنِ شخص در جلوی دیدگانِ دیگران و یا هم رسوا نمودن وی گردد.

 

نویسنده : عبدالرحمن رسولی

Related Articles

به مناسبت درگذشت شیخ دکتر محمد احمد الراشد (رحمه الله)

خداوند متعال می‌فرماید: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ۗ وَمَا الْحَيَاةُ…

پاسخ ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *